Story cover for A Forbidden Romance - یک عاشقانه حرام by Sugoi_Universe
A Forbidden Romance - یک عاشقانه حرام
  • WpView
    Reads 4,137
  • WpVote
    Votes 259
  • WpPart
    Parts 63
  • WpView
    Reads 4,137
  • WpVote
    Votes 259
  • WpPart
    Parts 63
Ongoing, First published Jul 22
🔪 نام : یک عاشقانه حرام 
🔪 محصول کشور : ایران 🇮🇷
🔪 کاپل : سرگرد هرمز نامدار  | کارو زرنگار 
🔪 ژانر : اسمات 🔞 | عاشقانه | بی ال | پلیسی | مافیایی | اکشن | پایان خوش
 روز های آپ: هر روز 
💩 تعداد چپتر: نامعلوم


✏️ نویسنده: مِهرُبا Mehroba ✏️
🐸 ویراستار اول: پاطی Choi_Pati 🐸
💸 ویراستار دوم: ری‌ری  RiRi 💸


🔥 خلاصه داستان 🔥
سرگرد هرمز نامدار،
پلیس خبره و باهوشی‌ست،
اما برخلاف کارنامه درخشان شغلش، زندگی زناشویی ناموفقی دارد.
با وجود داشتن همسری زیبا و مهربان او همچنان از داشتن فرزند امتناع می کند چون به تازگی پی برده که همجنسگراست و قصد دارد از همسرش جدا شود.

🚔 زندگی بی روح و بهم ریخته ی هرمز با ورود کارو به هم می ریزد.
کارو پسر کم سن و سالِ زیبایی که یک شب در مهمانی به جرم حمل مواد مخدر توسط هرمز دستگیر می شود.
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add A Forbidden Romance - یک عاشقانه حرام to your library and receive updates
or
#866bl
Content Guidelines
You may also like
Falling  by raha_fanfic
66 parts Ongoing
سعی کرد با وجود اون هق هق ها و سکسکه ها باز هم شروع به حرف زدن کنه: متاسفم... من نمی خواستم... نمی خواستم نابودت کنم. نمی خواستم بشکنمت. هیچ وقت هیچ منظوری از حرف هایی که می زدم نداشتم. فقط... فقط می‌خواستم ازم زده بشی. می خواستم رها کنی. می‌خواستم بیخیال من بشی و قلبت رو قبل از اینکه مثل من تبدیل به یه سنگ بشه برداری و مایل ها ازم دور بشی. ولی تو هیچ وقت نرفتی. هیچ وقت جدا نشدی. تو اونقدر شجاع بودی که تا آخرش پای من بودی و من انقدر ترسو بودم که حتی یک لحظه هم نتونستم عشقت رو بپذیرم. تو اونقدر بی باک بودی که حاضر شدی بار ها و بار ها قلبت رو تقدیم به من کنی، در حالی که می دونستی هر بار قراره اون رو شکسته تر از قبل تحویل بگیری و من اونقدر بدبخت بودم که حتی نتونستم فقط برای یکبار دیوار های قلبم رو پایین بکشم و بهت اجازه ی دسترسی به قلبم رو بدم؛ در حالی که می دونستم تو به بهترین شکل ممکن ازش مراقبت می کنی. ___ موجود خارق‌العاده ای که برای هدیه تاج گذاری به پادشاه تقدیم میشه؛ اما چی میشه اگه پادشاه قلبش رو تقدیم به اون موجود کنه؟ اطرافیان اون پادشاه چه فکری راجع به اون عشق میکنن؟ قراره خیلی راحت اجازه بدن اتفاق بیفته؟ ثورکی / استاکی / هاکای سیلور (پیترو و کلینت)
You may also like
Slide 1 of 10
🚷 MY RED BALLERINA🚷 cover
Falling  cover
Violet♡[Ziam] Season 1 Completed cover
Wrong Number KID [Persian Translation] cover
Oneshat book cover
پرسه در نیمه شب cover
𝙈𝙞𝙨𝙨𝙔𝙤𝙪𝙎𝙤𝘽𝙖𝙙 ᵃᶠᵗᵉʳˢᵗᵒʳʸ || 𝘝𝘬𝘰𝘰𝘬 cover
قصه‌ی غصه cover
𝐅𝐚𝐤𝐞𝐜𝐡𝐚𝐭•𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯 cover
DADS[ددی ها] cover

🚷 MY RED BALLERINA🚷

200 parts Ongoing

#MY_RED_BALLERINA🫀 اطلس بزرگ ترین تاجر ، صادر کننده و کلکسیونر فرش های اصیل و کمیاب ایرانی تو خاورمیا و اروپاست مردی که یه دختر چهار ساله شیرین زبون داره و واسش هرکاری می کنه اِرمیا پسر مهربون و آرومی که عاشق رقصیدن و بچه هاست و معلم باله ست اطلس اِرمیارو با پیشنهاد خواهر کوچیکش به عنوان مربی شخصی دخترش استخدام می کنه همه چیز آروم تا وقتی که اطلس اِرمیارو تو لباس باله مشکی می بینه و تو نگاه اول تموم سلولای بدنش تحریک میشن اطلسی که زنش بخاطر سرد بودن ازش جدا شده مثل یه گرگ وحشیو گرسنه میوفته به جون اِرمیا و اونو تمام و کمال واسه خودش می خواد...... ژانر : گی.درام.بزرگسالانه.خشن.اروتیک💥🔞 به قلم رزی😈