
داستانی مهیج و خون آشامی از بی تی اس... couples: ویمینکوک / نامجین هوپ در سکوت با چشمان بسته به صدای نفسهای تند و سنگین خون آشام روبه روش گوش سپرده بود و اهمیتی نمیداد اگر جون و خونش رودر ازای سرنوشت نانوشته اش گرو گذاشته ، چشمان خون آلود خون آشام از روی پسر چرخید و به طرف جام خون در دستش که حالا با اشک های سرد و تلخش مخلوط شده بود برگشت. با دست لرزونی که سعی داشت سنگینی ای رو که از قلبش میومد به شیشه نازک تو دستش منتقل نکنه ، جام رو به طرف دهانش برد..خون آشام درونش آماده بود ... آماده برای طغیان کردن، ویران کردن و... فرو ریختن. فقط یک تلنگر دیگه لازم داشت... به محض این که تلخی خون پسر کامش رو شیرین کرد، دندون های نیشش بی اختیار بیرون زد و به طرف اون حمله برد...All Rights Reserved