
ردی از آبی در ساختمانی بازسازیشده، جایی میان دیوارهای خاموش و نورهای نیمهجان، بکهیون نقاشی با حافظهای پرشکاف بیاختیار هر شب ردهایی آبی بر دیوار میکشد. خطوطی که گذشته را بیدار میکنند. با ورود چانیول، معمار ساکت ساختمان، و سهون، روانشناسی که بیش از آنچه باید میداند، آرامآرام رازها از پشت رنگ و سنگ بیرون میآیند. خانه، دیگر فقط چهاردیواری نیست. خاطرهای زنده است. و عشق... در سکوت، میان ضربههای قلممو و نگاههایی که چیزی نمیگویند، متولد میشود. -درام،روانشناختی،فلافAll Rights Reserved