Story cover for باهم حرف بزنیم💓✨️ by nelna52
باهم حرف بزنیم💓✨️
  • WpView
    Reads 193
  • WpVote
    Votes 44
  • WpPart
    Parts 12
Sign up to add باهم حرف بزنیم💓✨️ to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
Wild heart by glanda_kv
29 parts Ongoing
--- کیم تهیونگ، امگاییه که پدرش برای جور کردن پول شرکت در حال ورشکستگی، اونو به یه آدم سادیسمی می‌فروشه. تهیونگ بعد از اون معامله‌ی تلخ، توی یه انبار متروکه زندانی میشه و روزای سخت و پر از شکنجه رو پشت سر می‌ذاره. اما سرنوشت یه نقشه‌ی دیگه براش داشت. جئون جنگکوک، الفای اصیلی که توی یکی از مأموریت‌هاش سر از همون انبار درمیاره، تهیونگ رو پیدا می‌کنه. امگایی که شکسته و بی‌جون، دیگه هیچ امیدی به زندگی نداره. بعد از تلاش نافرجام تهیونگ برای خودکشی، جنگکوک تازه می‌فهمه که نبودنش چه خلأ بزرگی توی زندگیش درست کرده. از همون لحظه، تهیونگ تبدیل میشه به چیزی فراتر از یه نفر برای کوک؛ میشه دلیلی برای نفس کشیدن و حالا، جنگکوک حاضر میشه همه‌چیزشو وسط بذاره، تا فقط یه چیزو مطمئن کنه؛ تهیونگ زنده بمونه... و هیچ‌وقت دیگه آسیب نبینه. --- • ژانر:عاشقانه+انگست+هیجانی+امگاورس+اسمات. • کاپل: کوکوی، یونمین •وضعیت: درحال آپ
Insatiable  by augustninita
8 parts Ongoing
کیم تهیونگ، شهردار سابق سئول که پس از تولد فرزند بیمارش و خلع مقام شدن، به برلین مهاجرت کرد که البته جز خانواده، چیز دیگه هم در کوله‌باری که با خود به برلین آورد ناخواسته حمل کرد: «خدشه هایی که سیاست بر سلامت روانش انداخته بود» و جئون جونگکوک، روان‌آموزی جوان و آرام که ابتدای مسیر زندگی‌ـه و هیچ علاقه ای به آشوبهای ذهنی یا عاطفی نداره. به نظرتون، سرنوشت به قدری سوزناک هست که ردپای این دو نفر رو یکی کنه؟ -------------------- "کشتی افسانه‌هایش را غرق خواهم کرد، رنج‌هایم بسی سنگین است. هردوی ما به این موضوع آگاه‌ـیم. ولیکن او به اندازه کافی احمق است که ترجیح دهد در آغوش من جان دهد و تا سالیان سال در بهشت از گرمای بازوهایم بنویسد که سرمای آب را خنثی می‌کرد. اگر بیاید، مثل این می‌ماند که کنارم روی یک مبل نرم و گرم بنشیند و من در حالی که سرش را روی شانه‌ام خوابانده، بازویش را نوازش کنم و باهم شاهد سوختن آجر به آجرِ کلبه ای باشیم که با اشک و خون ساخته است. اگر نیاید هم... من می‌سوزم. ترجیح میدم خودم بر آتش دوزخ قدم بگذارم و به زنجیر کشیده شوم تا اینکه او را از فرصت دنبال کردن ستاره بخت‌ـش محروم کنم. از پروردگار توانا، خواستار دارم که مهر من را از دلش بیرون کند، چون خودش از این کار عاجز است."
Hatred  by Arghavan7982
81 parts Complete
✨️وضعیت آپ: کامل شده✨️ +سوکجینا..... زودتر آرزو کن الان کیکت آب میشه... -خیلی خب..... هولم نکنید.... سوکجین بایه لبخند دندونی تودل برو آرزویی کردو به قصد فوت کردن شمعا سرشو جلو برد درست همون لحظه ای که شمعا خاموش شدنو دود حاصل از اونا داخل فضای کافه پخش شد تازه فهمید که یه پسربچه چند قدم اونطرف تر ایستاده و عین یه مجسمه داره تماشاش میکنه پسری که همزمان با وقتی که خودش داشت آرزو می‌کرد توی این کار شریکش شده بودو باتموم وجودش میخواست که سوکجین دیگه هیچوقت لبخند نزنه!!! روزی که سوکجین ده ساله باخوشحالی توی اون کافه ی کوچولو همراه باخانواده اش شمعای کیک تولدشو فوت می‌کرد مطمئنن حتی یه لحظه ام احتمالشو نمی‌داد همون پسری که بی دلیل بهش زل زده بود 15سال بعد اونو به عنوان یه برده صاحب میشه و اسیر عمارت خودش میکنه.... حالا بعد از اون همه سال.... بالاخره نوبت به برآورده شدن آرزوی تهیونگ رسیده بود!! ژانر: انتقامی معمایی راز آلود کاپل اصلی : تهجین کاپل های فرعی : 1) کوکمین 2) سپ 3)؟؟؟؟
You may also like
Slide 1 of 10
protects/ ܩحߊ‌ܦ̇ࡈ߭ߊߺࡅ߳ߺߺܙ cover
Wild heart cover
(GANGSTER) COMPLETED   cover
MY ONLY ONE. AU  cover
Insatiable  cover
🥃🍷Black Wine🍷🥃 cover
Hatred  cover
𝐇𝐀𝐈𝐑𝐎 cover
ICE - TAEJIN cover
THE GAME OF DESTINY cover

protects/ ܩحߊ‌ܦ̇ࡈ߭ߊߺࡅ߳ߺߺܙ

34 parts Ongoing

پسر امگایی که در فانتزی های خودش میچرخید رفتن به بار و بازی کامپیوتری شده بود تفریح یا بهتره بگیم زندگیش ، اون دنبال جفت حقیقی خودش هست ولی از راه اشتباهی میفهمه جفت اون...دوست پسر خواهرشه..... ________________ ژانر:هپی اند،ماجراجویی،s.mut،رمان،امگاورس کاپل:ویکوک . فرعی:یونمین تایم آپ:رسیدن شرط هر پارت