Story cover for The Last Bullet|آخرین گلوله(Vkook) by hannakim_9597
The Last Bullet|آخرین گلوله(Vkook)
  • WpView
    Reads 325
  • WpVote
    Votes 37
  • WpPart
    Parts 5
  • WpView
    Reads 325
  • WpVote
    Votes 37
  • WpPart
    Parts 5
Ongoing, First published Aug 06
"𝐓𝐡𝐞 𝐋𝐚𝐬𝐭 𝐁𝐮𝐥𝐥𝐞𝐭" 
پسری ناامید که به سختی روزهای کسل کننده زندگیش رو میگذراند و دیگر زنده بودن برایش معنایی ندارد🚬⛓️ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چی میشه اگر اون پسر با مردی روبه رو بشه که باعث ترمیم روحش شده و می‌تونه همه جوره بهش اعتماد کنه... 🩹💌
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بخشی از فیک:
- میشه مثل کسایی نباشی که مرده و زنده بودنم براشون اهمیت نداره و ادعای دلسوز بودن هم میک...

و بوسه داغی که مثل همیشه آتش بحثهایشان را زیاد تر میکرد، برای او مانند آب بر روی داغی درد هایش بود...

و بعد از آن با انگشتی که بر روی لب های پسر قرار گرفته بود، مانع حرف زدنش شد و ترجیح داد با حرف هایش آرام ترش کند:

-هیسس.. من می‌دونم، همه چیزو می‌دونم و مطمئن باش هیچ وقت قرار نیست برام بی اهمیت بشی..

و همینطور که با دست دیگرش بر روی موهای سیاه و شلخته پسر روبه رویش میکشید ادامه داد:

-چون همین الان هم تنها کسی که حاضر جونشو برات فدا کنه منم..

و دوباره همان بوسه نفس گیری که پسر کوچک تر منتظرش بود... .🔥


Writer:Hanna❣️
Couple: vkook ـyoonmin❣️
Genre:romance ـcrime ـmafia ـaction ـsmut❣️
All Rights Reserved
Sign up to add The Last Bullet|آخرین گلوله(Vkook) to your library and receive updates
or
#129action
Content Guidelines
You may also like
MALACHOR |Vkook| by anisa84kh
28 parts Ongoing
🎥 درحال ساخت| در حال آپ 🎞️ژانر: مافیایی ، رازآلود ، هیجانی ، اکشن ، اسمات ، دارک ، رومنس کاپل اصلی: ویکوک کاپل های فرعی: نامجین ، یونمین و... 🕯️نویسنده: Niloofar خلاصه: مالاکور رئیس بزرگ ترین مافیای کره ملقب به خدای مافیای کره سه سالی میشد که از دید همه از جمله اعضای باند خودش پنهان شده بود جوری که کمتر کسی هویت اصلی او را می‌شناخت و چهره اش رو دیده بود . جونگکوک پسری که از زمان غیبت مالاکور توسط خود او وارد باند شده بود تا برای هدف بزرگی تعلیم ببینه ولی همه چیز همون طور که مالاکور چیده بود پیش میره؟ چی میشه اگه مالاکور توی این مدت که پسر رو زیر نظر داشت متوجه بشه که جونگکوک براش چیزی بیشتر از یه مهره بازیه؟ قسمتی از داستان: - اون شب بهت لقب ناکتارا رو دارم چون دیگه متعلق به تاریکی بودی، متعلق به من بودی!! اون شب بالاخره برای اولین بار شیرینی لب هاتو تقدیم خودم کردم تا بلکه روحم از شیرینی اروسش به آرامش برسه‌ ولی نرسید... تشنه ترش کرد!‌
RED TYPEWRITER  by TemisBarany
62 parts Ongoing
سناتور کیم فردی باکمالات ، مستبد و مردسالار و دولتمندی بود که خیلی ها از جمله مادلین خواهان او بودن و همین حقیقت باعث می‌شد پیچک های حسادت خفه‌کننده خرخره‌شُ بچسبه و نزاره نفس بکشه ! ************* اسم فیک : ماشین تحریر قرمز کاپل : ویکوک ، سیکرت ژانر : رمنس ، عاشقانه ، لیتل اسمات / سلطنت، امگاورس ، لیتل کمدی، هیستوری، انگست ... فصل اول = کامل شده S1 فیک : + من همسر اون عیاش نمیشم × راه و جاده برات نزاشتن! انتخابی نداری آلبالوی ترش! + بهت نشون میدم چجوری راه و جاده میسازن .. ................ × اون مهمونی برای توعه، چرا مشکی پوشیدی ؟ + قدرتمُ به رخ میکشم ................. ÷ تو با کیک زدی تو صورتم !!! + ما تو میلان اینجوری خوشامد میگیم ............... _ پسر خوش منظر و شکیبایی دارید × آه اون تک امگای شیطون خانواده اس ، سناتور _ اون پسر یه امگاس ؟؟!!! ............. + عشق من اندازه ی دریاها و اقیانوس ها بزرگه ! _ دلم‌میخواد تو اقیانوسی که میگی شنا کردنُ یاد‌بگیرم ........ تک امگای خانواده ی تاجر پارچه ،که از قضا پسر هم هست و کمیاب، خاستگار های زیاد و آدم حسابي داره ! اما مگه اون پسر چشم فندقی به چیزی جز قدم زدن بین گل های ادرسی و یواشکی دزدی گیلاس و آلبالو از آشپزخونه بزرگ خونشون و نوشتن خوب و بد دنیا با اون ماشین تحریر قرمز آلبالویی ،توجه میکنه ؟ مگر اینکه
You may also like
Slide 1 of 10
MALACHOR |Vkook| cover
TheParadoxOfOurLove(1) cover
یک فنجان قهوه cover
caramel cover
RED TYPEWRITER  cover
My Moon [VKOOK] cover
Secret Friend [ VKOOK ] cover
𝙇𝙤𝙨𝙩 𝙄𝙣 𝙏𝙝𝙚 𝙅𝙪𝙣𝙜𝙡𝙚☘︎ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ cover
𝑩𝒓𝒐𝒌𝒆𝒏 𝒎𝒂𝒕𝒆 ✘ⱽᵏᵒᵒᵏ cover
Eros cover

MALACHOR |Vkook|

28 parts Ongoing

🎥 درحال ساخت| در حال آپ 🎞️ژانر: مافیایی ، رازآلود ، هیجانی ، اکشن ، اسمات ، دارک ، رومنس کاپل اصلی: ویکوک کاپل های فرعی: نامجین ، یونمین و... 🕯️نویسنده: Niloofar خلاصه: مالاکور رئیس بزرگ ترین مافیای کره ملقب به خدای مافیای کره سه سالی میشد که از دید همه از جمله اعضای باند خودش پنهان شده بود جوری که کمتر کسی هویت اصلی او را می‌شناخت و چهره اش رو دیده بود . جونگکوک پسری که از زمان غیبت مالاکور توسط خود او وارد باند شده بود تا برای هدف بزرگی تعلیم ببینه ولی همه چیز همون طور که مالاکور چیده بود پیش میره؟ چی میشه اگه مالاکور توی این مدت که پسر رو زیر نظر داشت متوجه بشه که جونگکوک براش چیزی بیشتر از یه مهره بازیه؟ قسمتی از داستان: - اون شب بهت لقب ناکتارا رو دارم چون دیگه متعلق به تاریکی بودی، متعلق به من بودی!! اون شب بالاخره برای اولین بار شیرینی لب هاتو تقدیم خودم کردم تا بلکه روحم از شیرینی اروسش به آرامش برسه‌ ولی نرسید... تشنه ترش کرد!‌