
وقتی جیسونگ، پسر شیطونِ مدرسه برای اولین بار سر کلاس زبان اشاره میشینه، فکرشو هم نمیکرد یه نگاه، بتونه دلشو زیر و رو کنه. مینهو، پسر ساکت و خونسردی که همیشه تنهاست، نه حرف میزنه، نه لبخند میزنه، نه حتی به کسی نزدیک میشه. همه ازش دوری میکنن، پشت سرش حرف میزنن و شایعه میسازن. اما وقتی جیسونگ قدم به دنیای مینهو میذاره، میفهمه پشت اون سکوت، یه قلب زخمیه که یاد گرفته با دنیا حرف نزنه و تنها پل ارتباطیش، زبان اشاره باشه. و شاید... فقط شاید، اینبار یکی پیدا شده باشه که بتونه مینهو رو از تنهایی عمیقش بیرون بکشه. آپ: هفته ای یکبار (یا بیشتر) ممنون میشم به داستان ستاره بدید🍫🧋 داستان قشنگی که تصمیم به ترجمش گرفتم🧸All Rights Reserved