Story cover for 🔥Battle of Hearts🔥 by Sohyun0062
🔥Battle of Hearts🔥
  • WpView
    Reads 422
  • WpVote
    Votes 71
  • WpPart
    Parts 9
  • WpView
    Reads 422
  • WpVote
    Votes 71
  • WpPart
    Parts 9
Ongoing, First published Aug 24
3 new parts
خلاصه:همه‌چیز از یه حس شروع شد... حس خیانت.
خیانتی که آتیش انتقام رو تو وجودش شعله‌ور کرد و نفرتی رو کاشت که هر روز بزرگ‌تر شد. تنها هدفش روشن بود:«من باید انتقام بگیرم.»
اما انتقام همیشه بهایی داره...بهایی که باعث شد یه بی‌گناه نابود بشه، باعث شد یه پسر معصوم قدم به دنیایی بذاره که پر از خون و تاریکی بود....و درست وقتی فکر می‌کرد چیزی برای از دست دادن نداره، اتفاقی افتاد که همه‌چیز رو تغییر داد: عشق.
عشقی که نباید وجود داشته باشه، ولی مثل خاری توی قلبش ریشه زد... عشقی که می‌تونست هم بزرگ‌ترین ضعفش باشه، هم تنها راه نجاتش.

با صدای لرزون که حاصل از سنگینی قلبش بود لب زد؛
+یعنی انقدر ازم متنفری...ی..یعنی دیگه جایی تو قلبت برای من نیست؟تورو خدا نگو که دیگه برات مهم نیستم...م..من می‌میرم...نابود میشم...بدونِ تو من نمی‌تونم...خواهش می‌کنم ول نکن....

مرد همونطور پوزخند رو لب هاش جا خوش کرده بود؛ روی صورتِ پسرک خم شد و با چشم هایی که سرما ازش منعکس می‌شد لب زد؛
_تنفر؟ نه اشتباه نکن، می‌خوام ذره ذره بکشمت همونجوری تو باعث شدی به این روانی که هستم تبدیل بشم...ذره ذره نابودت می‌کنم همونجوری که نابودم کردی مونِ شارم من
Couple:Sope,... 
Write:Sohyun 
Genre:romance,Omegaverse,Smut,...
All Rights Reserved
Sign up to add 🔥Battle of Hearts🔥 to your library and receive updates
or
#9kpop
Content Guidelines
You may also like
Insanity[جنون]   by deniz13851385
86 parts Ongoing
کاپل: VKOOK ژانر: امگاوورس_دارک رومنس_اسمات_انگست[کم] +18 زمان اپ: در هفته [خلاصه] جونگکوک تنها پسر پادشاه که زیبایی وقدرتش زبانزد همه بود. یک دو رگه خوناشام و گرگینس که کسی جز خودش و مادرش از این راز خبر نداره اون تمام عمرش رو برای به دست اوردن تخت پادشاهی تلاش کرد و گرگ امگای درونش رو همیشه سرکوب کرده تا هیچکس متوجه نشه اون یه دورگهس.. تهیونگ تنها گرگ آلفای مشکی با چشمای طلایی و قوی ترین الفا در قبیله ی گرگینه هاس کسی جرعت مخالفت یا توانایی مقابله با اون رو نداشت تا اینکه خوناشام ها بهش خیانت میکنن.و با تنها جادوی سیاهی که مال هزاران سال پیش بود قدرتش رو مهر و موم میکنن و سلطنت رو ازش میگیرن. تهیونگ بعد از ازدست دادن خانواده و قدرتش به همراه گرگینه ها به دل جنگلهای تاریکی فرو میره و کم کم فراموش میشه ولی در تاریکی .. ____________________________ +چی ازم میخای؟ _من سر همچیز رقابت میکنم جونگکوک بجز عشق اگه میخای طرف من باشی همیجا منو ببوس منم دنیارو برات به اتیش میکشم! ______________________________ + نمیتونم تاریکی زندگیت رو کم کنم ولی میتونم منم باهات وارد تاریکی بشم تا تنها نباشی... ____________________________________ +تو واقعا یه گنده بکی... تا حالا گرگی رو به بزرگی تو ندیدم تهیونگ لبهاش رو به گوش جونگکوک چسبوند و با زمزمه بغل گوشش گفت: ـ ولی با
Coshay / نامیرا by rominaromina396
128 parts Ongoing
پایان یافته 🔥 بخشی از داستان : کای کنجکاو روی صورت سرخ اپاش خم شد " خب ...بقیش ؟ جیمین چونشو به زانوش تکیه داد و این بار به چشمای براق بچه هاش خیره شد " من ...من فرار کردم ... چشمای همشون در کسری از ثانیه گرد شد سوهو بهت زده دهنش باز موند " چکار کردی اپا ؟؟ با این که وضعیتتو میدونستی..میدونستی اگر پیدات کنن بدبخت میشی !!! با این حال فرار کردی ؟؟؟ کجا ؟ چطوری ؟ چراااا؟؟؟ جیمین لبشو گزید .."من ..من واقعا دوست داشتم... دوباره اونا رو ملاقات کنم ..من ...خسته شده بودم از ۱۶ سال تنهایی.. . . . کاپل " فورسام یونمینکوکوی ،🙈 خانوادگی،🔥 روزمرگی🙂، امگاورش😈، کمدی و تراژدی ، 🤣😭امپرگ، 🫡هیجانی 🤚🏻 . . . " پنج یا شیش تا خاندان بودن جاودانه و همراه با نیرو های عجیب ... با هم رابطه خوبی داشتن و بین مردم عادی زندگی میکردن ...!! همه بزرگ خاندان ها با هم دوست بودن .... و پدر من و پدر ...پدراتون ..با هم برادر بودن ... همشون نسبتا زندگی خوبی داشتن تا این که من به دنیا اومدم ... امگا خون خالص زاده شده از دو والد آلفا... خون من ..میتونست انسان های عادی رو جاودان کنه ... چیزی که تا قبل اصلا وجود نداشت و احتمال به وجود اومدنش از دو والد آلفا زیر ده درصد بود . چشمای همشون گرد شد . جیمین پاهاشو توی شکمش جمع کرد و غمگین به زمین خیره شد " کم کم این موضوع
 king's royal omega. (امگای سلطنتی پادشاه) by a4w4_fiction
24 parts Ongoing
- باید این رو بدونین شاهزاده، اگر این ازدواج‌ رخ بده شما هرگز عشق من رو نخواهید داشت. من هیچ وقت عاشق شما نمیشم. امگا لبخند کمرنگ و تلخی زد اما در قیافه‌اش آرامشی خاص نمایان بود. -‌متوجهم. - و شما اجازه‌ی ورود به اتاق خواب من رو نخواهید داشت. من به شما توی هیت کمک نمیکنم و شما به من توی رات کمکی نمیکنین. گرچه من میتونم وقتم رو با امگاهای دیگه بگذرونم. اما شما نمیتونید با کس دیگری ارتباط داشته باشین. سر تکون داد: متوجهم. نیشخندی واضح روی لب های پادشاه شکل گرفت و آتیش درون چشم هاش شعله ورتر شد. - و این به این معنیه که شما هرگز فرزندی نخواهید داشت. - متوجهم سرورم. چشای آروم و لحن خونسرد امگا اون رو عصبانی میکرد. مطمئن بود امگایی پیدا نمیشه که این شرایط رو به همین سادگی قبول کنه. - متوجهی داری با خودت چیکار می‌کنی امگای جوان؟ وگاس لحن رسمی رو کنار گذاشت و با سری کج به امگایی که داشت با دستای خودش آیندش رو خراب میکرد چشم دوخت. - متوجهی داری چه معامله‌ای با زندگیت میکنی؟ تو هرگز طعم عشق و زندگی معمولی رو نخواهی چشید. تا روزی که بمیری تنها خواهی موند. قیافه‌ی امگا تغیی
You may also like
Slide 1 of 10
𝙏𝙝𝙚 𝙗𝙞𝙜𝙜𝙚𝙨𝙩 𝙢𝙞𝙨𝙩𝙖𝙠𝙚 cover
🔞Mind🔞[Yoonmin] cover
Sugar Daddy  cover
Insanity[جنون]   cover
𝐢𝐬𝐨𝐥𝐨𝐩𝐡𝐢𝐥𝐢𝐚 "𝐲𝐨𝐨𝐧𝐦𝐢𝐧&𝐯𝐤𝐨𝐨𝐤" cover
Coshay / نامیرا cover
𝐘𝐨𝐮 𝐒𝐦𝐞𝐥𝐥 𝐋𝐢𝐤𝐞 𝐒𝐩𝐫𝐢𝐧𝐠  cover
Blue Job🫧 cover
Lorenzo | لورنزو cover
 king's royal omega. (امگای سلطنتی پادشاه) cover

𝙏𝙝𝙚 𝙗𝙞𝙜𝙜𝙚𝙨𝙩 𝙢𝙞𝙨𝙩𝙖𝙠𝙚

11 parts Ongoing

خلاصہ: جئون جانگکوک آلفایے با خون برتر ( سلطنتے ) بخاطرھ کینہ چندین سالش از خانوادھ مین دست بہ کار ھایے میزند کہ در آیندہ قرار است از آن ھا خیلے پشیمان شود ولے آیا این تعصب واسش کافیست؟؟ بہ ھوایہ عجیب بیرون نگاھ کردم انگار خداوند ھم مثلہ من دلش از بندھ ھایش گرفتہ۔۔۔با این کہ میدانم نباید بروم زیر باران ولے رفتم چہ فایدھ دارہ وقتے کسے نیست مرا در آغوشش بگیرد رویہ زمین فرود آمادم و بہ خدایم سجدھ کردم و با صدایے کہ بہ داد زدن تبدیل شدھ بود زار زدم و کلمہ بہ کلمہ گفتم: خدایا من مثل شما قوی نیستم. یا کلا کسے وارد زندگیم نکن، یا اگه کردی یکاری کن اینطوری مسخرھ عالم عالم نشم مگہ من جز عشقش چے خواستم۔۔۔۔ کاپل: کوکجین / ویهوپ / یونمین / چانبک ژانر: رومنس / امگاورس/ انگست / اسمات