
❦خلاصه: گاهی عشق، شبیه نجات نیست... شبیه قفسه. تهیونگ کاریزماتیک، مغرور و مرموز بود؛ انیگمایی که همهچیز رو مثل صفحهای از شطرنج میدید و همه رو مثل مهرههاش جابهجا میکرد. اما تنها یک نفر بود که براش حکم تمام دنیا را داشت... پروانهای سرزنده و سادهدل که هیچوقت نفهمید چرا ناگهان تمام دنیا علیهاش شد و تنها پناهگاهش همون انیگما شد. «دنیا پر از مهرهست... ولی تو، مون پاپیلون، تنها کسی هستی که نه میخوام حرکتت رو کنترل کنم... نه میذارم از صفحهی من بیرون بری.» پروانه در آغوش اون آرامش رو پیدا میکرد، بیخبر از اینکه بدونه تار و پود قفسش رو خودش تنیده. اما هیچ پرندهای تا ابد در قفس نمیمونه. و هیچ پروانهای نمیتونه برای همیشه بالهاش رو پنهان کنه... این داستان، قصهی عشقی بیمارگونه میون یک انیگما و بتاست؛ جایی بین وسواس و مالکیت، بین فرار و بازگشت، بین پرواز و سقوط. ❦اسم: 𝑴𝒐𝒏 𝑷𝒂𝒑𝒊𝒍𝒍𝒐𝒏 ❦کاپل: 𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌 ❦ژانر: #omegaverse #amperg #Dark_Romance #امگاورس #آمپرگ #دارک_رومنسTodos los derechos reservados
1 parte