
سال ها پیش دو کشور وجود داشت به نامهای می شینگ و یولینگ. این دو کشور همیشه بر سر زمین های پربار درحال جنگ بودند هر دو کشور دو شاهزاده داشتند شاهزاده هان مو از کشور یولینگ که برای عروج تلاش میکرد و به بزرگ مردی شناخته میشد هان مو با طالع خوش که در سال اژدها بدنیا آمده بود . شاهزاده ای که در شمشیر بازی و خطاطی حرف نداشت و در 10 سالگی هسته معنوی قدرتمندی برای خود تشکیل داده بود . و دیگری شاهزاده ژوآنگشی از کشور می شینگ که مسخره عام و خاص بود. این شاهزاده بدلیل اندام ظریف و ناتوان بودن در شمشیر بازی و جنگ تحقیر میشد . شاهزاده ژوآنگشی از بدو تولد در قصر باقی مانده بود و زمانش را کنار چهار خواهرش سپری میکرد . ژوآنگشی با طالع بد بدنیا آمده بود و هیچکس مسئولیت آموزش به اورا برعهده نمی گرفت جز راهب بزرگ کشور می شینگ که خود طالع اورا تشخیص داده بود . ژوآنگشی در سال خروس بدنیا آمد و ستاره او ستاره ای درخشان از دب اکبر بود اما در طالع او اینگونه آمده بود که اغواگر مردان بود و همه مرد هارا به خود جذب میکرد و در آینده باعث جنگ میان آسمان ها و زمین میشد چندین سال بعد دو کشور می شینگ و یولینگ باهم توافق کردند که به جنگ پایان دهند البته به شرطی که ازدواجی میان دو کشور صورت گیرد ازدواج صورت گرفت اما هیچکس نمی دانست کهAll Rights Reserved