
خلاصه داستان: هانیه و هانا عاشق همن، اما در جامعهای که عشق بین همجنسا جرمه، هانیه تصمیم میگیره از هانا جدا شه. برای اینکه هانا بتونه اونو فراموش کنه، هانیه با پسری به اسم کیوان ازدواج میکنه. اما هانا همچنان به یاد هانیه زندگی میکنه و با نقاشیهاش از عشق گمشدهاش هانیه روایت میکنه. سالها بعد، هانیه زندگی جدیدی با شوهر و فرزنداش داره، در حالی که هانا به یاد هانیه نقاشی میکشه تا احساساتشو به تصویر بکشه همراه عشقش به هانیه و در نهایت خودکشی میکنه... دیالوگ: «وقتی عاشق کسی بشی، حتی بعد از رفتنش هم ازش متنفر نمیشی. فقط دلخور میشی. با خودت میگی، اون همه قول، اون همه خاطره، فقط حرف بودن؟ عشق... اگه تو عاشق بشی، غرورتو فدا میکنی. بحث نمیکنی، و برای اروم کردن دل خودت اونو بد نمیکنی. این عشقه.» ژانر: سد اندینگ، عاشقانه، درام، جی ال «براساس واقعیت نیست و همش ساختگیه ممنونم از تخیلات نمیدونمم چیچیم»All Rights Reserved