This is a game[zayn malik fanfiction]
  • Reads 2,920
  • Votes 294
  • Parts 16
  • Reads 2,920
  • Votes 294
  • Parts 16
Ongoing, First published Jun 12, 2015
Mature
این زندگیه منه...
درسته گاهی وقتا مزخرفو آزار دهندس...
ولی زندگی من به خودم ربط داره و توئه لعنتی نمیتونی توش دخالت داشته باشی!
All Rights Reserved
Sign up to add This is a game[zayn malik fanfiction] to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
"𝐑𝐞𝐭𝐮𝐫𝐧"(+18) by Ryhn_iw
23 parts Ongoing
"Fanfiction" دوسال بعد از جنگ، شکست دارک لرد بر هری پاتر موجب تغییر توی روند زندگیِ خیلی ها میشه. اما شادیِ پس از جنگ موندگار نیست. دارک لرد برمیگرده. و اینبار قدرتمندتر از قبل، کارت های رو نشده ی زیادی برای بازی توی دست داره. در این بین که همه مجبورن دوباره به پسر برگزیده و دوستانش تکیه کنن، دریکو مالفوی، پسری که حق انتخاب نداشت، شاهزاده ی پلاتینیِ اسلیترینی که درست وسط این دریای سیاه و نحس دست و پا میزنه، از خودش میپرسه "آیا پسر برگزیده میتونه به کمک اونها بیاد؟" دریکو منتظر نجات پیدا کردن نیست. اون دنبال یک قهرمان نیست. اما آیا اون به اندازه ی پسری که زنده موند قدرتشو داره؟ آیا این پسر هم میتونه زندگی و یک بار دیگه به دنیا برگردونه؟پسری که حق انتخاب نداشت حالا میتونه از خودش و جون عزیزاش محافظت کنه؟ _ تو منو یاد خودم میندازی. _ من هیچوقت ندیدم که تو تنها به نظر بیای. _ چون تو از تنهایی میترسی و من ازش لذت میبرم. در این بین دریکو مالفوی و هرماینی گرنجر طی یک اتفاق مجبور به زندگی باهم دیگه میشن. و این یک شروع برای ادامه ی چیزی ست، که سال ها پیش به وجود اومده. "میخوام اینو بدونی که هیچ هیولایی یه گوشه واینمیسته تا دست بقیه به پرنسسی که باید ازش مراقبت کنه، بخوره." "ᗪᖇᗩᗰIOᑎᗴ"
You may also like
Slide 1 of 10
"𝐑𝐞𝐭𝐮𝐫𝐧"(+18) cover
fiction kookv"vkook cover
cute baby cover
 hard bunny   تهکوک  cover
distance  cover
BITE cover
𝐆𝐨𝐥𝐝𝐞𝐧 𝐁𝐥𝐨𝐨𝐝 | 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧 cover
Whiskey[ویسکی] cover
دارک وب cover
𝐌𝐘 𝐃𝐀𝐃𝐃𝐘(𝐨𝐧𝐞𝐬𝐡𝐨𝐭) cover

"𝐑𝐞𝐭𝐮𝐫𝐧"(+18)

23 parts Ongoing

"Fanfiction" دوسال بعد از جنگ، شکست دارک لرد بر هری پاتر موجب تغییر توی روند زندگیِ خیلی ها میشه. اما شادیِ پس از جنگ موندگار نیست. دارک لرد برمیگرده. و اینبار قدرتمندتر از قبل، کارت های رو نشده ی زیادی برای بازی توی دست داره. در این بین که همه مجبورن دوباره به پسر برگزیده و دوستانش تکیه کنن، دریکو مالفوی، پسری که حق انتخاب نداشت، شاهزاده ی پلاتینیِ اسلیترینی که درست وسط این دریای سیاه و نحس دست و پا میزنه، از خودش میپرسه "آیا پسر برگزیده میتونه به کمک اونها بیاد؟" دریکو منتظر نجات پیدا کردن نیست. اون دنبال یک قهرمان نیست. اما آیا اون به اندازه ی پسری که زنده موند قدرتشو داره؟ آیا این پسر هم میتونه زندگی و یک بار دیگه به دنیا برگردونه؟پسری که حق انتخاب نداشت حالا میتونه از خودش و جون عزیزاش محافظت کنه؟ _ تو منو یاد خودم میندازی. _ من هیچوقت ندیدم که تو تنها به نظر بیای. _ چون تو از تنهایی میترسی و من ازش لذت میبرم. در این بین دریکو مالفوی و هرماینی گرنجر طی یک اتفاق مجبور به زندگی باهم دیگه میشن. و این یک شروع برای ادامه ی چیزی ست، که سال ها پیش به وجود اومده. "میخوام اینو بدونی که هیچ هیولایی یه گوشه واینمیسته تا دست بقیه به پرنسسی که باید ازش مراقبت کنه، بخوره." "ᗪᖇᗩᗰIOᑎᗴ"