[ C O M P L E T E D ] "من برای مدتی زیر نظر داشتمت عشقم" اون بطور تاریکی در گوشم زمزمه کرد "چرا این کارو با من میکنی؟" من داد و فریاد کردم.خنده ی کوچیکی از دهنش بیرون اومد "چون" اون گفت و دستاش رو از دیوار به سمت سرم و پایین بدنم برد و کمی روی کمرم نگه داشت.. "من میتونم" #1 in Persian FanFiction (Harry Styles AU) [Persian Translation] Copyright All Rights Reserved @fxckingpayno ❌داستان خصوصيه ، قبل از خوندن پيج رو فالو كنيد❌ Translated By : @Rozhinbh & @_pawn_All Rights Reserved