عشق ماندگار...... يک عشق حقيقي...... دنيا مارو به هم ميرسونه اين اولين داستانيه که دارم مينويسم سن زيادي ندارم 14،15سالمه اما هميشه ارزوي نوشتن يه داستان رو داشتم اين داستان حقيقي نيس اما اسم هاش از رو شخصيت واقعي همينطور رفتاراشون اين داستان درباره ي دختري شيطون و بازيگوش هست که توي دانشگاه با يه پسر بسيار جدي و جذاب روبرو ميشه... اسم شخصيت دختر داستانمون ياسمنه و اسم پسر شخصيت داستانمونم علي..... بريم داستان بازي گوشي اين دخترو بخونيم.... اگه اشتباهي تو داستانم داشتم به بزرگي خودتون ببخشيد اين اولين داستانه که مينويسم...