خیلی وقتا آدم تو اوج آسمونا،سقوط می کنه.دلیلش اینه که انسان خیلی سریع مغرور میشه و به خودش می نازه.منم یه آدمم و همچین خطاهایی ازم سر میزنه.من موقعی که در اوج شهرت بودم،بر اثر یه اشتباه کوچیک سقوط کردم و می تونم بگم که دلیل اصلی این اتفاق غرور مسخره ای بود که از بچگی همراهم بود.غرور مسخره ای که منو از خواهر و برادر و همه ی دوستام جدا کرد.شاید اگه این غرورو نداشتم،هیچ وقت شکست نمی خوردم و این بلاها سرم نمی آمد.کسی که عاشقش بودم و عاشقم بود منو ترک کرد توی دنیا تنهایی رهام کرد.من تنها تنهام.هیچ کس نمی خواد با من دوست باشه چون همه ازم می ترسن.چشمای من باعث میشه که گل ترس تو دل همه جوونه بکنه.من از این چشا خوشم میاد چون باعث میشه حس قدرت بکنم.من همیشه حس غرورو تو قلبم نگه داشتمو و خواهم داشت و نمی زارم کسی باعث شکست دوباره من بشه. قدرت،تنها چیزیه که من بهش نیاز دارم و خواهم داشت. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . لطفا این فن فیکشن رو دنبال کنید و ازم حمایت کنید. ممنون