The Girl with the Brass Tuba
  • Reads 228
  • Votes 4
  • Parts 14
  • Time 33m
  • Reads 228
  • Votes 4
  • Parts 14
  • Time 33m
Ongoing, First published Apr 19, 2016
Amazing cover by Masked_Mystery.


Although Amelia had practiced her song countless times now, she was still anxious when she heard her name being called through the speakers. This was her chance to prove herself. Taking a deep breath she stood up, smoothed down her dress and headed toward stage. She heard the audience clapping for her as walked on stage but didn't really register that it was for her. She felt all the eyes staring at her, waiting. She brought the mouth piece to her mouth and quickly ran through a B-flat scale. She had made sure her tuba sounded perfect before walking on stage of course, but needed a moment to calm her nerves. Looking through the audience for her parents, she spotted them in the second row. Amelia smiled, this was what she had been practicing for. Taking a deep breath she began to play. 

Once she was done she took a bow and the audience began to clap. Exhaling in relief for not messing up on the notes, she felt light headed again. Not like before though, now it was much worse. It was natural to be embarrassed she reassured herself. After all she was the first performer, she had nobody else's acts to compare her own to as she normally did. Amelia stood up from her chair and began walking off stage. She never made it off stage though. 

Her vision went black and she could barely breathe. As Amelia was walking off stage, she collapsed. Amelia felt arms grab her and her parents voices but she couldn't understand what they were saying, as if they were speaking another language. 
She tried to say that she was fine just a little light-headed, but instead of words coming out of her mouth she began to cough instead. 

Suddenly it all became silent and she blacked out.
All Rights Reserved
Sign up to add The Girl with the Brass Tuba to your library and receive updates
or
#239ghostgirl
Content Guidelines
You may also like
Little Bunny  by Zabi1212
40 parts Ongoing
( کامل شده ) درد و ترس ، چیزی که جونگکوک هایبرید هیفده ساله از سن خیلی خیلی کم بهش عادت کرده . شاید درد کشیدن دیگه براش ساده شده باشه ؟ البته درد کشیدن برای هیچکس ساده نیست ، وقتی اون صدایی که توی مغزت حرف میزنه ام حالش ازت بهم میخوره دیگه چیزی نمی‌مونه میمونه؟ و اینور هم کیم تهیونگ پسر پولداری که همه فکر میکنند بهترین زندگی رو داره البته معلومه که از شخص دیگه زندگی خیلی بهتری داره ولی خب اونم دلایلی داره که از موقعیتش متنفر باشه . چی میشه اگه تهیونگ اون کسی که میخواد ازش مراقب کنه رو پیدا کنه و کوک ام مکان امنی که لازم داره ؟ __________ ته : هیششش نفس هیونگ برا چی معذرت خواهی می‌کنی فرشته ؟ ببینمت پسر قشنگم کوچولوی من برای چی گریه می‌کنی اخه؟ میدونی چقد دلم برات تنگ شده ؟ همه کس هیونگ زندگیه هیونگ اشک نریز پسر نازم میبینی حالم خوبه ؟ نگاه کن منو کوک سرش رو بالا آورد و با چشمای اشکیش به ته خیره شد که دوباره گریش گرفت و شروع کرد به اشک ریختن و گریه کردن با صدای بلند و ته که انگار دست پاچه شده بود لبخندی زد و دوباره کوک رو بغل کرد ته : هیشش عیب نداره عزیزم گریه کن دل کوچولوت گرفته قربون صدات بشم هیسس عیب نداره ....
You may also like
Slide 1 of 10
Little Bunny  cover
OCEAN (သမုဒ္ဒရာပိုင်တဲ့လခြမ်းငယ်) (Complete) cover
Supernatural Yanderes are after me?!  But I'm Just A Nobody! cover
Mahal cover
Brotherhood of the Wolf cover
ဝင်္ကပါထဲကအချစ် (MAZE) cover
Daddy's Precious Little Girl cover
The world of yo-kai(Yokai watch X Reader) cover
Unwanted Bride Of Atticus Fawn cover
Rooming with the Wicked cover

Little Bunny

40 parts Ongoing

( کامل شده ) درد و ترس ، چیزی که جونگکوک هایبرید هیفده ساله از سن خیلی خیلی کم بهش عادت کرده . شاید درد کشیدن دیگه براش ساده شده باشه ؟ البته درد کشیدن برای هیچکس ساده نیست ، وقتی اون صدایی که توی مغزت حرف میزنه ام حالش ازت بهم میخوره دیگه چیزی نمی‌مونه میمونه؟ و اینور هم کیم تهیونگ پسر پولداری که همه فکر میکنند بهترین زندگی رو داره البته معلومه که از شخص دیگه زندگی خیلی بهتری داره ولی خب اونم دلایلی داره که از موقعیتش متنفر باشه . چی میشه اگه تهیونگ اون کسی که میخواد ازش مراقب کنه رو پیدا کنه و کوک ام مکان امنی که لازم داره ؟ __________ ته : هیششش نفس هیونگ برا چی معذرت خواهی می‌کنی فرشته ؟ ببینمت پسر قشنگم کوچولوی من برای چی گریه می‌کنی اخه؟ میدونی چقد دلم برات تنگ شده ؟ همه کس هیونگ زندگیه هیونگ اشک نریز پسر نازم میبینی حالم خوبه ؟ نگاه کن منو کوک سرش رو بالا آورد و با چشمای اشکیش به ته خیره شد که دوباره گریش گرفت و شروع کرد به اشک ریختن و گریه کردن با صدای بلند و ته که انگار دست پاچه شده بود لبخندی زد و دوباره کوک رو بغل کرد ته : هیشش عیب نداره عزیزم گریه کن دل کوچولوت گرفته قربون صدات بشم هیسس عیب نداره ....