Maggy's Planet(1)
  • Reads 41,384
  • Votes 6,343
  • Parts 38
  • Reads 41,384
  • Votes 6,343
  • Parts 38
Complete, First published Jun 05, 2016
Mature
هری يه سياره نداشت.
چيزی که اون داشت يه کهکشان ناشناخته بود:)
[Dedicated to all the broken girls in the whole wide world:")]
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add Maggy's Planet(1) to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
Backflip [L.S] *Complete* by StrawSarina
12 parts Complete Mature
«وارو: یک حرکت در ژیمناستیک و پارکور که فرد از عقب شیرجه میزنه، تو هوا معلق میشه و بعد با پاهاش فرود میاد زمین، یا به زبان ساده تر همون پشتک زدنه ولی از عقب.» ------ "خب لویی عکس برداری نشون میده مچ پات شکسته، متاسفم ولی باید گچ بگیری." لویی که تا الان داشت از درد ناله میکرد، با شنیدن صدای دکتر استایلز شروع کرد به خندیدن. از رو صندلی بلند شد و انگار نه انگار که پاش شکسته تو طول راهرو قدم زد و گفت:"دکی ببین من دارم راه میرم، مچ پام هم آسیبی ندیده کاملا سالمه. یک پمادی قرصی چیزی برام بنویس من زودتر برم کلی کار دارم." همین که دو قدم دیگه برداشت و به مچش فشار اومد، چشماش از درد پر اشک شد و قبل از اینکه بیوفته زمین، زین زیر بازوش رو گرفت و کمکش کرد دوباره بشینه رو صندلی. زین با نگرانی گفت:"لویی لج نکن بذار گچ بگیرن پات خوب شه، میدونم برات سخته ولی فقط چند هفتس بعد دوباره میتونی ورزش کنی." لویی تا اومد حرفی بزنه، دکتر آروم گفت:"ولی با چیزی که من میبینم پاش خیلی بد شکسته حداقل دو یا سه ماه باید تو گچ باشه." لویی با چهره ای بهت زده و شکست خورده، با لکنت زمزمه کرد:"ولی... ولی من.... ی.. یک ماه دیگه مسابقه دارم..." ------ ᗒCouple: Larry (Harry Top) / Little Ziam (Liam Top) ᗒGenre: Romance, Fun, Fluff, Smut, Short Story ᗒPart: 11 ᗒCover by: Lucifer Maalik ᗒStart: 27 May, 2024 ᗒEnd: 1 November, 2024
when our eyes met[Zarry] by LiaStyles6
29 parts Ongoing
نور من اولین باری که گرمای خورشید چشمات قلبمو گرم کرد رو هرگز فراموش نمی‌کنم... تمام اون لحظه رو با جزئیات به خاطر دارم.. تنها لحظه‌ی عمرم که میخواستم تا ابدیت طول بکشه کلی راز توی چشمات هست مثل یک کتاب مرموز که دوست دارم با صدای تو برام خونده بشه کتاب مورد علاقه‌ام... تو شدی بزرگترین شهامت زندگی من. عشق ساده‌ای که قلبم به تو داشت، پیچیده ترین اتفاقی بود که مغزم باهاش رو به رو شده بود. چه پارادوکس بی‌رحمی... پستی بلندی؟ داستان‌ عشق‌های بی‌نظیری که تا الان نوشته شده همه تصدیق میکنن که عشق سخت و پر دردسر... ولی سختی کشیدن برای تو می‌ارزید. اینطور نیست؟! زمان ثابت می‌کنه همه چیز رو. گذشته، عشق مارو پیچیده تر کرد. گذشته‌ای که طناب شده بود دور گردنت. رها شدنت ازش راحت تر می‌شد اگه آخرین راه، اولین راهی نبود که انتخاب کرده بودی... انتقام.. کهربای چشمات به قرمزی می‌زد وقتی بهش فکر می‌کردی... ژانر:عاشقانه،طنز
You may also like
Slide 1 of 10
Your eyes tell || VK || Completed cover
لورنزو | Lorenzo cover
Backflip [L.S] *Complete* cover
دَریایِ خَسته‌یِ خَسته cover
Roommates(Persian Translation) cover
One Direction [Fun]  cover
when our eyes met[Zarry] cover
Watching You For Ages.// Ziam cover
Because you're All I Wish | Persian Translation cover
Wrong cover

Your eyes tell || VK || Completed

49 parts Complete

+ تمومش کن جونگکوک! دیگه تحمل این رفتارهای بچگانه ات رو ندارم! _ من نیاز ندارم که از زبونت بشنوم دوستم داری.. چشمات تهیونگ.. چشمات میگن! خلاصه : جونگکوک، پسر 19ساله ای که سال اخر دبیرستانه و عاشق نقاشی عه. روحیه حساس و شکننده ای داره!! از نظر خودش خدای بدشانسیه. طی اتفاقاتی، خانواده اش اون رو طرد میکنن . اما چی میشه اگر اون با یه مرد سرد "همخونه" بشه ؟؟!!! ولی یک‌ چیزی بگم یادتون بمونه : ‏"گاهی‌ وقتا بدشانسی‌ هامونم از سَر خوش‌ شانسی‌ هست"؛ این رو بعدا متوجه‌اش می‌شیم.🙂 Name: Your eyes tell Main couple : Vkook Side couples : Namjin and (Secret) Genre: Fluff, romance, angst, Smut🔞,slice of life, Dram, tragedy, "happy end" Wr: Nellin&Melli ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ Highest rankings: #1 ویکوک #3 تهکوک #1 تهیونگ #3 fanfiction #1 btsfanfic #1 tae تاریخ شروع: 1400/12/07 تاریخ پایان: 1402/02/29