یه داستان [/عاشقانه/] کوتاه.
"اون خورشید بود و من ماه بودم. نکته اینجا بود که خورشید خیلی زیاد عاشق ماه بود, پس اون هرشب مرد تا بزاره اون نفس بکشه."
[اولین کتاب از مجموعه "sad"]
نوشته ی calumisnotasian@
Sign up to add She//girlxgirl (persian) to your library and receive updates
or
یه داستان [/عاشقانه/] کوتاه.
"اون خورشید بود و من ماه بودم. نکته اینجا بود که خورشید خیلی زیاد عاشق ماه بود, پس اون هرشب مرد تا بزاره اون نفس بکشه."
[اولین کتاب از مجموعه "sad"]
نوشته ی calumisnotasian@
_ دوست داری سرتو بالا بیاری؟
از صدایش میفهمید که پوزخندش هر دقیقه عمیق تر میشود.
یک ثانیه چشمانش را به او دوخت:" چیو میخوای ببینی؟ اینکه چقدر بهت معتاد شدم که حتی با وجود این زخما هم نمیخوام ترکت کنم...