خب میدونی! این قرار بود همیشه یه رویا بمونه یه آرزو که هیچوقت برآورده نمیشه یه خواب با اسانس واقعیت... اما اگه خدا گه گاهی دلش هوس شیطنت کنه چی؟ اگه بخواد یه درام عاشقونه با چاشنی قهر ودعوا با بازیگری دو تا قلب بوجود بیاره چی!؟قراره چه کسایی افسار این قلبارو به دست بگیرن؟آیا میتونن از هدیه قشنگی که خدا بهشون داده مراقبت کنن میتونن برای خودشون حفظش کنند یانه!؟ اگه این دوتا قلب هیچ وجه اشتراکی باهم نداشته باشن چی؟قراره عشقشون به کجا کشیده بشه!جدایی؟قلب سونای مهربونمون طاقت این دوری داره؟یا حتی پسر خوانندمون میتونه این رابطه با چنگ ودندون حفظ کنه طوری که احدی نتونه خدشه ای بهش واردکنه!؟میخوایین بدونین اخر قراره خدا با دل این دونفر چیکار کنه!فقط کافیه داستان دنبال کنید تا بفهمید که پایان این رابطه کجاست...نترسید قرار نیست خدا زیاد بهشون سخت بگیره فقط با لبخند نگاهشون میکنه تا ببینه میتونند قدر این میوه ای که بهشون داده شده بدونند یا قراره شاهد یه آدم وحوای دیگه باشیم که بی قرارن برای رونده شدن از بهشت