[COMPLETED]
[ ابديت يا بى نهايت ... ؟ ] ∞
داستان دو پسر جوان كه رابطه خوبى با هم ندارن اما به كمكـ هم براى نجات مهم ترين آدماى زندگيشون تلاش ميكنن ، و احتمالا اونجاست كه همه چيز عوض ميشه ........
_ نشستم کنار پنجره، سیگارم رو روشن کردم و رفتنش رو دیدم..
+ بعدش رفتی دنبالش؟
_ نه ، یه پاکت سیگار کشیدم ، گفتم شاید برگرده..
+ بعدش چی؟ رفتی دنبالش؟
_ نه رفتم همه وسایلش رو جمع کردم که یادگاری ازش نمونه...
+ انداختی دور؟؟
_ نه، گذاشتم تو انبار..
+ باید از شرشون خلاص میشدی...
_ دیوونه شدی احمق؟ شاید برگرده!