+از من دور شو،من سیاهم،نمیبینی؟مثل اسمم.دیگه رنگی وجود نداره -تو سیاه باش منم می شم سفیدت،درسته دنیا سیاهو سفیده ولی بازم ما همو کامل می کنیم. +ادمای سیاه و سفید از عشق محرومن.دیگه هیچی مثل قبل نیس. -بزار ثابت کنم ما محروم نیستیم... +تو قرار نیس بیای توی این سیاهی.این در همیشه روت بسته میمونه.تو غیر ممکن میمونی. A letter from the black one: یه زمانی تویه دنیای دیگه ما یه زندگی داشتیم.اون زمان من عشقو راه دادم.من تورو توی قلبم راه دادم به خیال خودم می تونستم همه چیزو بهت بدم.میتونستم برات خلاف کنم اگه"ما"یک خلاف بودیم.میتونستم به خاطرت اسمایی که اون ادمای سیاه و سفید روم میذاشتنو تحمل کنم چون توی اون زندگی.توی اون دنیای سیاه و سفید رنگین کمون بودنه منو تو برام با ارزش ترین چیز دنیا بود.سنم کم بود ولی نه اونقدر کم که نفهمم.نه اونقدر کم که رنگهامون رو نبینم. ولی من این زندگیرو دور انداختم.مجبور شدم.اسیر شدیم.دنیای رنگین کمونی مون نابود شد و من تورو توی قلبم گذاشتموحبست کردم.درشو بستم و کلیدشو انداختم دور و تو توی تاریکی درونم گم شدی.من از اون دنیا اومدم بیرون توروهم کشوندن بیرون و سیاهو سفیدمون کردن.و من نمیتونم دره این یکی دنیارو هم به روت باز کنم.من دیگه نمیتونم تورو وارده این فیلم سیاه و سفید کنم و این در برای تو