داره میتپه ... گاهی تند و گاهی آروم میترسم ، میترسم که دیگه نتونه ادامه بده داره کم میاره من میتونم ، باید بتونم دوست دارم ادامه بدم ، ولی وقتی آروم میتپه امیدمو از دست میدم مثل یه نوار نازکه بین منو زندگی میتونه وایسته و نخواد با من بیاد شاید دیگه خسته شده ولی من چی ؟! خودم تحملشو دارم ؟ تحمل این همه سختی . داره منو با خودش پایین میکشه آهایییی ... کسی نیست صدامو بشنوه ؟ من دارم غرق میشم ... یکی منو از این اقیانوس بیرون بکشه ! دارم میرم پایین تر ، نمیتونم نفس بکشم چشام دارن سنگینتر میشن یه چیزی رو دارم میبینم مثل یه نوره ضعیفه ، چشام داره بسته میشه ! نه نه ! الآن نه باید محکم باشی قوی باش اون نور داره نزدیک تر میشه دیگه نمیتونم چشامو باز نگه دارم عمق ... تاریکی ؛ چه خوبه چشماتو رو همه چی میبندی همه دردا ، لبخندا ، گریه ها ، شادی ها ، و و و ... زندگی ، داری همه چی رو پشت سر میذاری دیگه چشمام نمیتونن بیشتر از این چشامو بستم ؛ بستم روی همه چی ! یه چیزی پیچیده شد دور دستم میخواد منو بالا بکشه ؟! نه . الآن نه من تا اینجاش اومدم نمیخوام برگردم . اون نور ... شاید اونه که میخواد من برگردم شاید سرنوشت نظرشو عوض کرده ...All Rights Reserved
1 part