این داستان،میتونم بگم یه داستان خیلی خیلی متفاوتِ به هیچ وجه شبیه فن فیکشنای عادی نیست و به عبارت دیگه ربطی هم به وان دایرکشن یا خیلی آیدل های دیگه نداره! داستان یک نوع پارادوکس بین عشق و اعتراض به تجارت انسان هست. فالوور های پیج من خیلی خیلی کمه و نود و نه درصد مطمئنم هیچکس نخواهد خوند و آپ کردن تقریبا بی فایده ست اما واقعا دوست دارم آپ کنم بعنوان اولین داستانم در واتپد و توصیه میکنم بخونین چون پشیمون نمیشین! از لحظه شکل گیری سوژه تا تایپ و پایان داستان،دو سال و نیم طول کشید و واقعا انرژی و زمان زیادی صرفش شده. داستان،درمورد دختری به اسم ناتالیاست که توی پرورشگاه بزرگ شده و علاقه و ایتعداد زیادی در زمینه موسیقی و هنر داره و همین باعث میشه گول بخوره و پاش به جایی باز بشه که هیچ ربطی به موسیقی و هنر نداره! هیچ خلاصه ای نمیتونه حتی گوشه ای از داستان رو توصیف کنه چون اتفاقاتی که میوفته قابل پیش بینی نیستن. امیدوارم کسی بخونه بای دِ وِی!All Rights Reserved