my cat

2K 117 36
                                    

                             
Lou top                                                               
Harry bottom                                                     

لویی توی ایوان ساختمان بزرگ برنامه لیت لیت شو در حال سیگار کشیدن بود و اصلا حال و احوال خوبی نداشت از اونجایی که منیجر عوضیشون مثل همیشه گند زده بود به همه‌چی.
باید می دونست همچین اتفاقی می افته و هری و بیخودی امیدوار نمی کرد چون اولین باری نبود که از این اتفاقات می افتاد.
چند ماه قبل هم وقتی خوشحالی هری و برای لاک های قرمزش دیده بود مجبورش کرده بود اون هارو رو ناخوناش بزنه ولی دقیقا بعد شروع کنسرت مجبور شد لاک های قرمزشو که با ذوق و شوق برای هری کشیده بود با اعصاب نابود پاک کنه و گوله های درشت اشکی هری و که رو گونش می ریخت و پاک کنه.
امروزم جلوی آیینه وقتی دید هری داره با تحسین به رژ لب صورتی کم رنگش نگاهی کنه که برای تولدش زین اونو براش خریده بود، خودش جلو رفت و براش اونو زد و بهش اطمینان داد که این مثل قبلی نمیشه!
ولی به محض اینکه پاشونو گذاشته بودن تو ساختمون منیجر، میکاپ آرتیست و مجبور کرد تا اونو پاک کنه و حتی یه ذره از اون رژ لب معلوم نباشه،نا سلامتی هری باید ادای ددی های خشن و هات و بازی می کرد که دل فنا نشکنه.
و وقتی لویی شروع کرد به بد و بیراه گفتن و دعوا کردن اونو از اتاق گریم بیرون کردن و جیمز بهش پیشنهاد داد تا بره رو ایوان و هوایی عوض کنه.

جیمز همیشه هواشونو داشته و تو کل این سالا هیچ کس اندازه جیمز تو هر شرایطی پشتشونو نگرفته ولی تو این موقعیت حتی از دست اونم کاری برنمیومد.

وقتی سیگارشو تموم کرد زیر پاش لهش کرد و رفت داخل به امید اینکه بتونه هریو ببینه.
وارد سالن استراحت شد و هری و مچاله شده تو بغل لیام دید.
به محض اینکه صدای پاش تو اتاق پیچید هری بلند شد و دوید تو بغلش.
لویی با چشم های نگران بهش نگاه کرد و دستاشو دو طرف صورت خیس از اشک هری گذاشت.
ل:متاسفم عشق،باید می دونستم ،متاسفم.
هری با دیدن چشم های ناراحت لویی سریع اشکاشو پاک کرد و بهش گفت
ه:ناراحت نباش این تقصیر تو نیست ،مطمئنم روزی میرسه که بتونم این کارو بدون ترس انجام بدم.و از همه مهم تر می دونم که تو کمکم می کنی فعلا بیا تو برنامه جیمز خوشحال باشیم.یه روزی همه چی درست میشه!
لویی هریو محکم بغل کرد و از روی شونه هری که مثل همیشه براش خم شده بود تا راحت بغلش کنه،به چشم های مهربون و نگران لیام و نایل زل زد.

جیمز وارد اتاق شد و رو به پسرا گفت
ج:خیلی خوب بیاین بریم قراره برنامه شروع بشه ،اگه حالتون خوب نیست بزارم برای چند ساعت دیگه ضبطو؟!
ه:نه جیمز ما خوبیم تو برو ما هم الان میایم.

ساعت ۵ بعد از ظهر همه توی سالن اماده نشسته بودن و هری داشت با یکی از فنا که توجمع نشسته بود با زبان ایما و اشاره صحبت می کرد و جواب بوس های هوایی فنارو می داد.
جیمز روی صندلی نشست و بعد از مطمئن شدن از عالی بودن همه چی علامت شروع رو به دوربین نشون داد.

Larry Stylinson SmutWhere stories live. Discover now