QUICK SILVER 🌌
وحشیانه به مچ دست پسر چنگ زد و نگهش داشت، انقدر عصبانی بود که هر آن ممکن بود یه مشت تو صورت بی نقصش بکوبه:
_ من جمعت کردم بدبخت، تو بدون من میمردی!
پوست مچ دستش بخاطر کشیده شدن ناخن های پسرِ دیگه میسوخت، بغضش رو به سختی پایین داد و نگاهش رو به چشمهای عصبانیِ مرد داد و بی حس لب زد:
+ من فقط یبار از مرگ ترسیدم، بعد از اون لحظه دیگه هیچوقت برام مهم نبود که زنده بمونم یا بمیرم.
همین حالا دستهای کوفتیت رو بالا بیار و دور گلوم حلقه کن و ببین که چقدر راحت مرگ رو میپذیرم!❄️ ژانر: عاشقانه، جنایی، انگست
خب، سلام گیلیها.
ایشون فیک جدید بنده هستن✨
امیدوارم که از خوندنش لذت ببرین و بهش عشق بورزین✨😚
لطفاً نگین که بذار اول کامل شه بعد بخونیم، اگه از فیک ها از همون ابتدا حمایت نکنین چیزی اصلا نوشته نمیشه که بخواین بعدها بخونین، قلب نویسنده هارو نشکنین):
سبک ایشون کمی فرق داره با داستانهای قبلیم.
کوئیک سیلور هیجانش بیشتره و اتفاقات زیادی قراره توش بیوفته، داستان نسبتاً طولانیای هستش پس لطفاً حوصله کنین و بهم وقت بدین تا بتونم قلبتون رو با داستانم لمس کنم🥺
کاپل مخفی داریم، شخصیتای اصلی فقط به جونگکوک و تهیونگ ختم نمیشن.
و دیگه....همین.
بوس به روی ماه همتون😚💜💙
امیدوارم این داستان رو دوست داشته باشین 💜💙
Cover by: CallMeVantesaEsam💜💙
![](https://img.wattpad.com/cover/255434661-288-k44788.jpg)
YOU ARE READING
Quick silver
Fanfictionوحشیانه به مچ دست پسر چنگ زد و نگهش داشت، انقدر عصبانی بود که هر آن ممکن بود یه مشت تو صورت بی نقصش بکوبه. _ من جمعت کردم بدبخت، تو بدون من میمردی! پوست مچ دستش بخاطر کشیده شدن ناخنهای پسر مقابلش، میسوخت. بغضش رو به سختی پایین داد و نگاهش رو به...