[Chanyeol : ]
بلاخره به بیمارستان رسیدم
هنوز دسپاچه بودم و تمام تلاشمو کردم که بدون این که اتفاقی بیوفته اون پسر رو به اینجا برسونم
پرستار های بیمارستان به محض این که چشمشون به من و پسرِ روی پشتم افتاد ، بدون معطلی یه تخت چرخدار به سمتم اوردن و با احتیاط اون پسر رو روی تخت گزاشتم و خیلی زود اون رو به سمت اورژانس راهی کردن
تایمی نگذشت که قدم به سمت در بیمارستان برداشتم تا برگردم...
البته قبل ازین که یه حسی از درون ، مانع این کارم بشهحسی که بهم میگفت منتظر بمونم شاید بودنم اینجا بلاخره برای یکی لازم باشه ...
دوباره به سمت سالن اورژانس قدم برداشتم و داخل راهروی انتظار روی نزدیک ترین صندلی نشستم ..
انگشتای دستامو تو هم گره کردم و سرم در حالی که خم شده بود به دستام تکیه دادم
اونجا تقریبا خلوت بود و تک و توکی از بیمار ها یا پرستار ها از جلوم عبور میکردن ..
همون طور که چشمام بسته بود ، صدای باز شدن در و قدم هایی که با ریتم ثابت به سمتم میومدن منو از افکارم بیرون کشیدن ..
با کمی مکث چشمامو باز کردم و همزمان با بالا اوردن سرم و دیدن دکتر ، از جام بلند شدم
+ شما همراه بیمارین ؟!
- بله ...میشه بپرسم چه اتفاقی براش افتاده ؟
+ خب ... بخواطر فشار روانی و کارِ زیاد دچار حمله قلبی شده بود و ازش نوار قلب گرفتیم ... که خوشبختانه حمله خفیف بوده و فقط منجر به بیهوش شدنش شد ، وقتی بهوش بیاد میتونه مرخص شه
- اها... خداروشکر
+شما باهاش چه نسبتی دارین ؟
- امم.. هیچی من فقط یکی از مشتریای کافه ای بودم که توش کار میکرد+ که این طور ، پس منتظر میمونین که .....
اجازه ندادم حرفش به پایان برسه و ادامه دادم
- نه نیازی نیست مطلع شه که من اوردمش اینجا ، کار های ترخیص هم خودم انجام میدم بنظر نمیاد کسی تا الان سراغشو گرفته باشه
+ بسیار خب ، میتونین به پذیرش مراجعه کنین
- حتماو چن ثانیه بیشتر طول نکشید که دکتر از تیر راس نگاهم محو شد
با قدم های ثابت به سمت پذیرش رفتم و بعد حساب کردن هزینه بیمارستان با فکر این که اون پسر تا چند دقیقه دیگه بهوش میاد با خیال راحت از بیمارستان بیرون رفتمو تا سمت ویلا پیاده قدم زدم ...
★صبح روز بعد ★
توی بالکن ویلا روی صندلی چوبی براقی که کنار دیوار جا خوش کرده بود ، نشستم و به لیوان قهوه ای که بین انگشتای دستم اسیر بود و عکس منو درونش منعکس میکرد خیره بودم ....
YOU ARE READING
※𝙁𝙚𝙚𝙡 the 𝓟𝓾𝓵𝓼𝓮※ [ تپش احساس ]
Romanceیه اتفاق توی گذشته .... چیزی نبود که دنبالش برم !! تو این قضیه پای یه قلب وسط بود قلبی که بعد از این که برادر من چشماشو از دنیا بست .... حالا توی سینه یکی دیگه میتپید.... اما کی ؟ ※𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚 : رمنس، انگست، درام،، کمدی، برشی از زندگی ※𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚...