پارت اول:سوالات
"شنيدين ميگن عشق از تنفر مياد؟ بعد از ديدن اون به اين جمله ايمان اوردم"
ا/ت1 سپتامبر 2020 :
كيم تهيونگ مرد سردي كه ازش متنفر بودم
حتى نميخواستم ببينمش
انقد كه خودش رو دست بالا ميگرفت حالم ازش بهم ميخورد...
دوست صميميش كوك كه اونم شبيه تهيونگ بود
هر دوشون مضخرف بودن
ولي امشب بايد ببينمش! توي جشن فارغ التحصيلي هلن....
توي افكار خودم بودم كه اليس اومد داخل: پاشو تنبل خانوم الان بايد بريم تو حتي دوش هم نگرفتي ا/ت[اسم تو]!اليس دوست صميمي ا/ت
-ميشه من نيام؟
چشم هاش گشاد شد و با ذوق خاصي گفت: بيخيال كراش هاي اعظم هم اونجان!!
-منظورت كيان؟
+هوف بابا هر دفعه بايد بهت بگم؟
بعد با دستاش شروع به شمردن كرد:
يك كيم تهيونگ
دو جئون جانگ كوك....
من كه بقيه اسامي ليست رو ميدونستم گفتم: باشه باشه ادامه نده منم دقيقا به خاطر اينكه اونا هستن نميخوام بيام!
+چرا ؟ اونا خيلي جذابن....اها فهميدم دليل هميشگيت : به تو مربوط نيست
-دقيقا
+ا/ت تو روي ته كراش داشتي چي شد كه ازش متنفر شدي؟ دو سال پيش چه اتفاقي....
ميخواستم بهش بگم اما نميشد....نميتوستم بگم ꧁𝑓𝑙𝑎𝑠ℎ 𝑏𝑎𝑐𝑘꧂
بعد از بازي بسكتبال كه از شانس بدم باخته بودم رفتم تو رختكن كه لباس هام رو عوض كنم
جيمين دنبالم اومد و گفت : بهت گفتم ميبازي! با وجود شوگا امكان نداشت ببري ا/ت
-مهم اينه كه من تلاشمو كردم!
+تو شرط رو باختى! حالا بايد لخت دور زمين بدويي
دست هامو مشت كردم و زير لب گفتم:ببينيم و تعريف كنيم
+تو چي گفتي؟درست نشنيدم
-من اين كارو نميكنم!
+هوم....خب پس چطور ميخواي جبران كني؟
-منظورت چ...
با طنابي كه توي دستش بود داشت ميومد سمت من...
-بهتره جلو نياي جيمين چون بد ميبيني
+مثلا ميخواي چيكار كني؟
از بچگي هنر هاي رزمي رو ياد گرفته بودم ولي فقط مواقع ضروري ازش استفاده ميكردم پس طبيعي بود كه ندونه من چيكارا كه نميتونم بكنم
داشت ميومد سمتم...
-بهت هشدار دارم جيمين!
پامو كوبوندم جايي كه نبايد كه دادش رفت هوا و افتاد روي زمين
+من تو رو ميكشم! من عااااااي
يكي ديگه هم زدم توي قفسه سينش و گفتم:
بهت گفتم جلو نيا ! من نميخواسنم بهت اسيب بزنم خودت خواستي
YOU ARE READING
Dangerous love
Fanfictionما هيچوقت براي هم ساخته نشديم اما با همه اتفاق هايي كه برامون افتاد با پروئي پيش هم مونديم در اخر خدا متوجه شد كه تنها مرگ ميتونه مارو از هم جدا كنه اما.....