Song:All of me
Artist:John Legend✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅
دست گل رزهای قرمز که تعدادش پنجاه تا بود رو از پشت ماشین برداشت، ساعت ۱۱ شب بودش. لوری برگشته بود خونه و دیگه لج بازی نمیکرد، از روزی که دوراتا رو توی راه پله دیده بود سه روز میگذشت و اون همچنان تلفن هاشو جواب نمیداد. کریسمس نزدیک بود و شهر از هروقت دیگه شلوغ تر، همه چراغ ها توی مرکز شهر روشن بودن و کازینو ها بیشتر از هروقت دیگه کار میکردن و زین هم وقت بیشتری رو توی هتل میگذروند.
داخل آسانسور شد و دکمه طبقه مورد نظرشو زد چند دقیقه طول میکشید که به مقصدش برسه. وقتی آسانسور وایستاد یک بار به گل ها نگاه کرد و ازش بیرون در اومد، لبخند کوچیکی روی لباش اومد و جلوی دره آپارتمان خونه دوراتا وایستاد و دست گلو روی پاگرد زمین گذاشت. میدونست که اون خونه نیست چون قرار بود با هانا مهمونی برن. وقتی دست گل رو اونجا گذاشت دوباره سمت آسانسور رفت و دکمه طبقه 45 رو زد.
لوری با لبخند درو باز کرد و با دیدن زین بغلش کرد و گونشو بوسید. زین همونجوری که لوری بغل کرده بود داخل خونه رفت و با بوسیدن گردنش اونو به خنده انداخت.
-نکن قلقلکم میدی!
لوری خودشو از بغل زین جدا کرد، پشتشو به اون کرد. زین دستاشو از پشت دوره کمره اون حلقه کردش و باهم داخل سالن رفتن.
-برات یه چیزی دارم.
لوری سرشو چرخوند و به زین نگاه کرد:چی؟
اون خودشو از بغل زین جدا کرد و جلوش وایستاد. زین دستشو توی جیب داخلی کتش کرد و ازش جعبه مخمل مربع قرمز رنگی درآورد.
لوری خندید:این چیه؟
زین زانوشو خم کرد، لوری از خنده دستشو جلوی دهنش گذاشت.
-یک بار دیگه با من ازدواج میکنی؟ لوری مالیک؟
لوری دستاشو روی شونه زین گذاشت و اونو بلندش کرد:اوممم فکر کنم آره.
زین دوباره اونو بغلش کرد و با کنار زدن موهاش گردنشو بوسید. زین انگشتری که گرفته بود رو توی دست لوری انداخت. لوری نمیتونست چشم از نگین بزرگی که روی انگشترش بود برداره و مدام دستشو بالا میاورد و اونو نگاه میکرد.
دوراتا کلید خونشونو توی دستش گرفت و با وارد شدنش توی رواه رو چراغا روشن شدن. اون به طرف در رفت، وقتی بهش رسید متوجه چیزی زیره پاهاش شد. اون با دیدن دسته رزهای قرمز لبخند کجی زد و برای برداشتن اونا خم شدش.
با گل های تو دستش وارد خونه شد و مستقیم به اتاقش رفت، گل های قشنگشو روی تخت گذاشت و گوشیشو دستش گرفت همونی که فابیو هفته پیش بهش داده بود.
YOU ARE READING
Still my MAN [Zayn]
Fanfiction⚠️توجه⚠️ ❗️این داستان فصل دوم داستانه The 10 Women ❗️ چی میشه اگه دوراتا این بار تمرکز زین رو خراب کنه! موفق بشه تمام احساساتش رو با گوشت و خون و لمس کردن حس کنه 👀 [some sexual contact 🔞] [and more love and feeling❤️]