The world is always winter(CB VER)༄

494 43 74
                                    


༄ summary :
هوای رفتنت سرد و دنیای بعد از تو برایِ من آتش گرفته همواره زمستان است.

༄ Couple : chanbaek

Gener:Romance . Angst . smut . sad end ༄

༄ author:acacia

ID:@Miheeparadise ༄ @Fanfiction_land ༄

MAIN IDEA:@byun_mihee ༄

Words count : 6500

Song : Aranjuez _ mon amour

برویر نفس عمیقی کشید : « اما من می دانم که او هرگز به خانه بر نمی‌گردد . حال باید این حقیقت را به او بگویم؟ پروفسور نیچه، دیدید که خیلی هم آسان....»

با به صدا در اومدن زنگ فر کتاب رو بست و بعد از پوشیدن پاپوش های خز دارش راهی آشپزخونه شد .

دستکش های عروسکی که گلدوزی ناشیانه ی حرف "B"روش پیاده شده بود رو دستش کرد و بعد از خاموش کردن فر ، سینی حاوی کوکی رو بیرون کشید.

کوکی ها رو جلوی پنجره و کنار گلدان های رنگارنگش جا داد، یک عکس از شاهکارش گرفت و سریعا برای همسرش ارسال کرد .

کوکی با تکه های ریز شکلات معنی خاصی برای جفتشون داشت ، اگه صنعتگر معروف زندگیش مجذوب طعم کوکی های قنادیش نمیشد بکهیون هیچ وقت زندگیش رو پیدا نمی‌کرد .

حالا یک ماه از جمع شدن موقت قنادیش بخاطرِ خستگی چند ساله ی خودش می‌گذشت اما نمیتونست دست از پختن کوکی برداره ، به هر حال چانیول به مدت دوسال روزانه برای خریدن کوکی با شاید هم به بهانه ی خریدن کوکی به مغازه اش میومد و در نهایت این خودش بود که با جاساز کردن یک نوشته ی « دوستت دارم » داخل اون ها ماجرای زندگی مشترکشون رو آغاز کرده بود ، پس پختن کوکی نباید تحت هیچ شرایطی قطع میشد .

کوکی‌ ها رو داخل یک ظرف سرامیکی چید و روی میز جلوی کاناپه گذاشت ، غروب نزدیک بود و بارقه های طلایی رنگ خورشید روی وسایل خونه می نشست .

در حالی که تیشرتش رو در میاورد به سمت حمام رفت ، امروز صبح به مدت یک ساعت اطراف رودخانه ی هان دوچرخه سواری کرده بود پس باید قبل از اومدن چانیول حتما دوش می‌گرفت .

بکهیون تصمیم گرفته بود مدتی به خودش برسه ، کتاب بخونه ، گلدان هاش رو رنگ کنه و فرصت بیشتری کنار چانیول بگذرونه .

طی این چند وقت حدود بیست تا گلدان رو رنگ آمیزی کرده بود و خواندن پنج رمان معروف رو خاتمه داده بود ، این زندگی آروم و جدید رو دوست داشت .

شب هاشون حالا سراسر عشقبازی و در هم غرق شدن بوده بود ، عطر چانیول بیشتر روی تنش احساس می‌شد .

زیر آب ولرم ایستاد و شامپوی لاوندرش رو ری موهای نسبتا بلندش پخش کرد ، و در حالی که موهاش رو می شست موسیقی ملایم فرانسوی ای رو زمزمه کرد تا بالاخره کارش تموم شد .

• 𝓪𝓬𝓪𝓬𝓲𝓪 𝑶𝒏𝒆 𝑺𝒉𝒐𝒕𝒔Where stories live. Discover now