"عصر همون روز، چت بین یونگی و هوسوک"
_یونگی: هوسوک یه بازی جدید پیدا کردم که از سر کار بگرشتی میتونیم بزنیم تو کارش!
+هوسوک: امنه؟
_اههه البته که هست!
_هوسوک من قول میدم که هیچ اتفاقی نمیافته!
_مطمئن باش دولت داره تمام سعیشو برای پیدا کردن اون گمشده ها انجام میده.+باااشه باشه!
+اسمش چیه؟Outcast_
(معنیش میشه: رانده شده)
+اسمش اینه؟رانده شده ؟ یه توضیحی درباره بازیش میدی؟
_ داستانش درباره یه پسریه که احساس میکنه تو جامعه اونجور که باید دوسش ندارن و بهش عشق نمی ورزن !
_و یه جورایی دچار یه ضربه عمیق احساسی میشه، پس دنیای جدیدی ساخته و با پاک کردن خاطرات افراد و آسیب های روحی به اون ها آسیب میزنه!
_عااام...یه روش تخلیه احساسی؟
_و فک کنم...
_ما اونی هستیم که قراره نجاتش بدیم یا همچین چیزی؟+به نظر باحال میاد
+لینکشو بفرست برام...وقتی رسیدم خونه ،میرم تو کارش------------------------------
"شب همون روز، یونگی درحال تکست دادن به هوسوک"
_یونگی: هنوز نرفتی خونه؟
+ هوسوک: نه...هنوز کار دارم...یکی از خانواده ها دیر کرده و وقتی باهاش حرف زدم انگار که سر کارش مجبور شده بمونه و واقعا نمیشه بچه ها رو با بی خیالی ول کرد.
+احتمالا تا دیروقت نمیتونم برم خونه...ببخشید :)
_پس امشب بازی بی بازی؟
+متاسفانه، آره
_اه لعنت بش...واقعا امشب میخواستم اون بازی ک گفته بودمو شروع کنم.
+خب برا چی بازی نمیکنی؟
_میخواستم با تو بازی کنم.
+واو...چه کیوت
_خفه شو
+فقط برام تعریف کن بازی چطوری میگذره...بهم تکست بده...منم بهت ری اکشن لایوم رو نشون میدم، حله؟
_اوکی اوکی...دارم بازش میکنم
+فضای بازیش چه طوریه؟
_درکل یه ترکیب از مشکی و قرمز... دقیقا مث هر بازی ترسناک دیگه ای!
+زود باش بازش کن...فک کنم من بیشتر ذوق دارم!
YOU ARE READING
BTS OUTCAST (persian translated)
Fanfictionبازی که جون هر فرد رو کنترل میکنه... ژانر:ترسناک This is not my story!!! سلام عشقولیا... یسنام😁یکی از ریدر های همیشه ثابت واتپد😊 چن روز پیش داشتم با خودم میگفتم چرا کسی این فیک محشرو ترجمه نکرده و یهو دیدم ک... اوه!!! چرا خودم این کارو نکنم؟💜 ا...