های(ꈍᴗꈍ)
نیو فیکشن~
قبل از اینکه حتی بخواید چپتر اول رو بخونین امیدوارم که این متنو خونده باشین!
- توی این فیکشن بعضی جاها از کلمه "خدا" یا "الهه" استفاده شده.. باید بدونین که از صمیم قلب میگم این فقط یه نوشته بی ارزشه و همونطور که هممون میدونیم هیچ خدایی جز خدای تنهای خودمون وجود نداره و منم قصدم از نوشتن اینا قرار دادن شریکی برای خدا نبوده
فقط یه داستانه≖ᴗ≖
- فیک توی بیشتر قسمتاش نصف ام ویای کیپاپو به هم ربط داده هه هه هه
- پس اگه یه کیپاپرین که بیشتر ام ویای معروف کیپاپو دیده حتما از خوندن این داستان لذت میبرین چون بیشتر صحنه هاش کاملا براتون قابل تصوره~
- اگرم که نه ولی دوست دارین وایب بیشتری از داستان بگیرین توی بخش کامنت ها مینویسم که توی اون چپتر از کودوم یکی از ام وی ها استفاده شده تا بتونین برین نگاه کنین~..
- اگه هم که باز نه باید بگم که قلم من جوریه که توی توصیف صحنه ها همیشه تموم تلاش خودمو میکنم پس خیالتون راحت باشه~
- و اینکه اگه از موضوع های تخیلی و پری دریاییو دنیای خدایان و اینجور چیزا خوشتون میاد از دستش ندینヾ( ◉ ᴗ◉)
- اگه با سرچ هشتگ این بوکو پیدا کردین بهتون اطمینان میدم گروه مورد نظرتون حتما نقشی توی داستان داره:>
- من یک سال برای نوشتن این فیکشن وقت گذاشتم و احتمالا این آخرین کار من خواهد بود و با این فیک از دنیای رایتری بای بای خواهم نومود:>
امیدوارم ازش لذت ببرین~ بوس
- Sunflowermug
"داستانی که جلوی چشمهاتون بود ولی هیچوقت نتونستین بخونینش!"
YOU ARE READING
Siren┊the untold story
Fanfictionمرگ ملکه میتونست راهی باشه برای برگشت سایرن ها به زندگی هزاران سال پیش اونها؛ زمانی که بدون ناراحتی توی دنیایی که متعلق به خودشون بود زندگی میکردن، خالی از وجود ملکه ای بدون چهار احساس عطف، بخشندگی، عشق و مهربانی! پیداکردن راز پشت یک قتل‌عام عظیم،...
