One Shot

514 76 34
                                    


به نظر خودش اصلا بد نبود که اگر تنها برای یک شب می‌تونست تو بغل کراش ۵ ساله‌اش بخوابه و تمام رویاهای خیس و فاکیش رو به واقعیت تبدیل کنه. از وقتی که رئیسش رزرو کردن بلیط هواپیما و هتل ۵ ستاره‌ای در یکی از شهرهای چین رو برای همسر و دخترش به سهون سفارش کرده بود تا همین الان که ۲ روز از رفتن اونها میگذشت، فکر اغفال کردن کراشش یا بهتر بگیم رئیسش از سر سهون بیرون نمی‌رفت.

برای پسر بی قید و بندی مثل سهون که زیاد به مسائل و اصول اخلاقی پایبند نیست، تنها رسیدن به خواسته‌هاش می‌تونستند اهمیت داشته باشند و نه بیشتر از اون. برای سهون اغفال کردن و خوابیدن با یک مرد متاهل تابو یا خط قرمز به حساب نمی‌اومد؛ چون اون به لذت‌ بردن اعتقاد بیشتری داشت و از هر چیزی که لذت بیشتری بهش می‌داد، حتما استقبال می‌کرد.

اوه سهون پسر ۲۷ ساله‌ای بود که ۵ سال از سال‌های زندگیش رو در شرکت کوچک نقشه کشی کیم جونمیون گذرونده بود و تو این شرکت کوچیک یه جورایی همه کاره و آچار فرانسه به حساب می‌اومد. گاهی برای جونمیون منشی بود، گاهی مشاور، گاهی حسابدار، گاهی مهندس کامپیوتر و در بیشتر مواقع یک مهندس حرفه‌ای نقشه کشی.

کیم جونمیون مردی ۳۵ ساله‌ای به حساب می‌آید که بخاطر ازدواجش با مینجو تو سن ۲۸ سالگی و زود بچه دار شدن، پدر یک دختر ۶ ساله است؛ دختری که اسمش رو سومین گذاشتن. جونمیون اما بیشتر از این که وقتش رو برای خانواده ۳ نفره‌اشون بذاره، تمرکز زیادی روی گسترش دادن شرکت کوچیکش داشت. برای جونمیون خیلی مهمه که بتونه حداقل تا چند سال آینده یکی از چند شرکت نقشه کشی بزرگ و معروف سئول به حساب بیاد. مسافرت‌های ۲ نفره‌ی جونمیون و مینجو خیلی وقت بود که به مسافرت‌های تک نفره تبدیل شده بود. البته برای مینجو، دخترش مسافرت های تک نفرش رو به ۲ نفره تبدیل می‌کرد در صورتی که مسافرت‌های جونمیون فقط مسافرت‌های کاری به حساب می‌اومدن.

با این که امروز ۲ روز از رفتن مینجو و سومین می‌گذره اما برای جونمیون رفع کردن مشکلات اخیر شرکت و آخرین بررسی نقشه‌هایی که باید به زودی تحویل داده می‌شد؛ مهمترین چیز بود. امشب با سهون، مورد اعتمادترین، قدیمی‌ترین و باهوش‌ترین مهندس شرکتش، قرار گذاشته بودن تا بررسی‌های نهایی رو دوتایی انجام بدن.

برای هر ۲ مردی که شب رو قرار بود در شرکت نقشه کشی KM بگذرونن، کار مسئله‌ای مهم و جدا از دیگر مسائل به حساب می‌اومد. اما خب سهون برعکس جونمیون که تمرکز روی کار، حواسش رو از همه چی پرت می‌کرد؛ این موقعیت هم یک قدم در جهت نزدیک شدن به نقشه‌اش به حساب می‌اومد.

فردا شنبه بود و اگر سهون زرنگی به خرج می‌داد؛ می تونست به راحتی به خواسته ۵ ساله‌اش برسه. اینکه تا الان به خواسته‌ این ۵ سالش نرسیده بود از بی عرضگیش نبود، اون کل این چند سال رو به پارتنرهای مختلفش مشغول بود؛ طوری که اونا کراشش رو کم رنگ‌تر می کردن. اما یک ماه گذاشته یکی از بدترین ماه‌های زندگی ۲۷ ساله سهون به حساب میومد چون تو این ماه هیچ کس نتونسته بود اوه سهون رو جذب خودش کنه یا در مراحل بعدی راضی نگه داره. سهون در عین بی قانونی و بی چارچوب بودن زندگیش، قانون‌های خاص خودش رو داشت. اولین قانون این بود که هر پارتنری رو که انتخاب می‌کرد فارغ از دختر بودن یا پسر بودن، بیشتر از چند هفته وقتش رو به اونا اختصاص نمی‌داد. و دومین مورد هم این بود که بعد از تعویض پارتنرش، پارتنر قبلی کلا از زندگی سهون خط می‌خورد.

Deceiver (Hunho)Where stories live. Discover now