"جواب آزمایشِ یانگ جونگین آماده شد؟" سونگمین، از خانومی که پشتِ پیشخوان درحال بررسی پرونده ها بود، پرسید.
"بله آماده شده. بفرمایید ابتدای سالن، اتاق هفت، دکتر اونجا حضور دارند" زن، سرشو بالا آورد و به پسرِ نگرانِ روبهروش، جواب داد.
سونگمین سری تکون داد و "ممنون"ی زیرلب گفت. به سمت اتاقی که منشی گفته بود، قدم برداشت. وقتی رسید، کمی اینپا و اونپا کرد و بلاخره وارد شد. دکتر که یک زن بود به پسر خوشآمد گفت. سونگمین جوابش رو داد و روی مبل چرم و تکی اتاق نشست.
دکتر شروع به حرف زدن کرد. "یانگ جونگین هفده ساله که هفتهی پیش آزمایش خون و ادرار دادن؟" سونگمین سر تکون داد. "بله". دکتر ادامه داد. "چه نسبتی باهاش داری؟" سونگمین مردد بود که به این سوال جواب بده. باید راستش رو میگفت؟ "من.. عام، من دوستپسرشم.." و برخلاف تصورش، دکتر لبخند دندان نمایی زد و گفت."چرا میترسیدی بچه؟ مگه عیبه؟ خواهرِ خودم هم جزوی از الجیبیتیـه!"
پسر، خوشحال از هموفوبیک نبودن دکتر، با لبخند خجلی سر تکون داد.
دکتر از موضوع اصلی دور نشد و گفت "مشکل جدیی نیست؛ منظورم جواب ازمایشه. یه زخمِ معده سادست. اگر از خودش مراقبت کنه و تغذیهِ سالمی داشته باشه، احتمال خوب شدنش زیاده!" پسر هوفی کشید و با ذوق کوچیکی که حاصل از خاطر جمع شدن نسبت به وضعیت جونگینِ قشنگش بود، به نصیحت و حرفهای دکتر گوش کرد.
_"اومدی سونگمو؟ چیشد؟ جواب آزمایش چیشد؟ چیز خطرناکیه؟ مریـ.."
"یااااا یانگ جونگین! آروم بگیر بچه نفس بکش!"
سونگمین حرف پسرِ روبهروش رو قطع کرد و برای آروم کردنش، موهاش رو بهم ریخت.سونگمین، جونگین رو روی صندلی نشوند و خودش پایین پاهاش زانو دست های پسرک رو بین دست های مردونهش گرفت و لب زد."دکتر بهم گفته فقط یه زخمِ معده کوچیک داری. چیز خطرناکی نیست! باید از خودت مراقبت کنی تا اون زخم بزرگتر نشه و بچهنون منو مریض نکنه!" بعد از اتمام حرفش موهای جونگین رو بوسید."بعدشم، من و تو از پسش بر میایم! تو که نمیترسی؟"
جونگین سرشو به چپ و راست تکون داد و جواب داد "تا تو کنارم باشی من از هیچی نمیترسم" و بعد لبهاشو به سمتِ پایین، غنچه کرد.
پسرِ بزرگتر دلش از کیوتیِ دوستپسرش قنج رفت و برای بار هزارم بخاطر وجودش خداروشکر کرد. جونگین تصمیم داشت فرد روبهروش رو ببوسه. تنها کاری که در مقابل تمام محبت های سونگمین، از دستش بر میومد، همین بود. اما همین که جلو رفت، دو دست اون رو به عقب روندن.
"جونگینی، ما الان تو مکان عمومی هستیم! دفعه قبل رو که یادت نرفته؟" سونگمین آروم لب زد. اگر یکم دیگه میگذشت و ذهنش دست از جستوجو درباره اتفاق مزخرفِ گذشته برنمیداشت، جونگین گریهش میومد! پس بلند شد، دست دوستپسرش رو گرفت و از اون مکانِ کوفتی بیرون رفت.
_
سونگمین وقتی دید بیبی جونگینـش ناراحته با لحن دلگرم کنندهایی پرسید. "کیوتی، برات نون خامهایی بخرم؟" جونگین سرشو بالا آورد. با ذوق سری تکون داد و پسرِ بزرگتر با چشمهایی که برق میزدن روبهرو شد. اون میدونست جونگین چقدر عاشق نونخامهاییه، درحدی که وقتی ازش میپرسید 'منو بیشتر دوست داری یا نونخامهایی؟' جونگین مردد میموند و هیچوقت جواب مشخصی نمیداد. سونگمین از این ناراحت نمیشد، بلکه از روحیات کودکانهی مهمترین فرد زندگیش خوشحال میشد!
_
"سونگمینی؛ مرسی که امروز باهام اومدی و مثل همیشه حمایتگرم بودی" جونگین این رو گفت و پسرِ موردعلاقهـش رو بغل کرد. "ایگووو~ من برای تو همه کار میکنم بچهنون" سونگمین هم در جواب گفت و متقابلا پسر رو بغل کرد.
جونگین فاصله گرفت و به سمت در رفت. درو باز کرد اما به محض اینکه وارد شد یاد چیزی افتاد. اتفاق امروز تو آزمایشگاه! بهرحال تشکر کلامی اندازه محبت هاشو نشون نمیداد! پس برگشت و یقه تیشرت سونگمین رو گرفت. خوششانس بود که اون لحظه پسر ازش فاصله زیادی نداشت. بیتوجه به همهکس و همهچیز با تمام وجود و عشقش، دوستپسرش رو بوسید.
درسته؛ اون یه بیبی بیش نبود. اما سلطهگری گاهی وقتها لازمه!
بعد چندثانیه یقهی تیشرت پسرِ بزرگتر رو رها کرد و دوباره روی لبهاش رو آروم بوسید. لبخندی زد و سونگمین رو به خودش نزدیکتر کرد. نزدیک گوشش لب زد. "مرسی که وجود داری تا من بتونم با تو طمع عشق رو بچشم!" و بعد برای بار دوم، محکم بغلش کرد.
YOU ARE READING
•Love With You•
Non-Fiction•Scenario• Couple : Seungin - Seungmin - Jeongin Genre : Fluff By : Rose Date : 4 July 2021