با آخرین نُتی که از حنجرهش خارج شد، سرش رو بهشدت به عقب متمایل کرد و زبونش رو دور حفره دهنش چرخوند. سردی پیرسینگی که روی زبونش زده بود، هیچوقت براش تکراری نمیشد و هربار ناخودآگاه باهاش بازی میکرد.
ابروی راستش رو همزمان با چشمکی که زد بالا برد و چند میلی متری که از پیرسینگ ابروش معلوم بود، با این حرکت زیر پوستش پنهان شد. با دست راستش، موهای بلند و مشکی رنگِ مرطوبش رو از روی آندرکاتش کنار زد و به عقب هل داد.
نگاهش رو میون جمعیت چرخوند و با چشم های سیاهش دنبال پسرِ همیشه مشکی پوشش گشت.
میدونست که اومده و صدای همگروهی هاش که ازش میخواستن کمی آب بخوره هم نمیتونست مانع قطع کردن ارتباط چشمیش با جمعیت چند هزار نفری روبهروش بشه. با دستی که روی کت چرمی و سیاه رنگش نشست، اخم خفیفی کرد و با بی حواسی، سرش رو به سمت شخص پشت سرش برگردوند. با ابروهایی که از روی گیجی کاملا توی هم گره خورده بودن، سرش رو به طرفین تکون داد و دوباره زبونش رو به دیواره دهنش فشار داد.
"بیا آب بخور، نُتای این آهنگ خیلی بالا بودن حنجرهت اذیت میشه"
لبخندی از روی تشکر زد و سرش رو تکون داد. دوباره سمت جمعیت برگشت و به محض چرخوندن چشمهاش سمت مردم، نگاهش توی یک جفت چشم قهوه ای قفل شد که با لبخند پنهان شده توی مردمک هاش بهش خیره شده بود. نیشخندی زد و ابروهاش رو بالا برد. زبونش رو از گوشه بالا رفتهی لبش به سمت دیگه کشید و با این حرکتش، دوتا نگینی که روی زبونش چسبیده بودن، مشخص شدن که این حرکت، باعث شد صدای تمام دختر های و پسر هایی که توی استادیوم نشسته بودن، بالا بره.
با حفظ کردن مکانِ صندلی ای که تهیونگ روش نشسته بود، به سمت گوشه استیج رفت و گیتار الکتریک مشکی رنگش رو برداشت. اِیرفونی که از توی گوش سمت راستش در آورده بود رو دوباره سر جاش برگردوند.
جلوی پایه میکروفونِ گرون قیمتش ایستاد و بعد از تنظیم کردن بند گیتار دور گردنش، سعی کرد هیجانی که هربار با شروع آهنگ توی وجودش پخش میشد رو کنترل کنه؛ هوا هنوز کمی روشن بود پس باید بیشتر مواظب حفظ حالت چهرهش میموند.
لب پایینش رو بین دوندون هاش گرفت و دو انگشت وسطش رو، رو به داخل خم کرد و در همون حالت دست پر از تتو رو بالا گرفت و تکون داد.
همزمان با بالا رفتن صدای جمعیت، لبخندی زد و آهنگ بیکلامی که شامل ریتم و تِمپوی آهنگ بود توی سرش پخش شد…
***
دستش رو دور گردن یونگی و نامجون انداخت و سرش رو برای پیدا کردن جیمین چرخوند، ظاهرا جیمین قرار نبود به بغل گروهی عادت کنه. تکخندی زد که باعث شد نامجون و یونگی با چشم های متعجب سمتش برگردن.
YOU ARE READING
Million And One [kookv oneshot]
FanfictionGenre : smut, romance نمیتونست جونگکوک رو با چشم های تیره شده از میک آپش، یا موهای بلند و عرق کردش که توی صورتش پخش میشدن رو از دست بده. در واقع هربار به دست هایی فکر می کرد که با رگ هایی که حتی از روی تتو هاش هم معلوم بود گیتار می زد، ضربان قلبش با...