رایحهی یاس، لباس سفید و حریر
شکوفههای گیلاس، موی مشکی و ابریشمی
آوایی از جنس نفس
نفسهایی بهنام عشق
* * *
"دو سال قبل"
دستهاش رو بالا نگه داشته بود و با آرامش منتظر بود تا ندیمهها کارشون رو انجام بدن.
بعد از اتمام اون همه ریزه کاری روی لباس و موهاش، لبخندی از آینه به خودش زد.
اون پسر یک الههی زیبایی بود، نیازی به اون همه عطر و رنگ نداشت.* * *
تمام خدمه از اینور به اونور حیاط میرفتن و فضا رو آماده میکردن برای برگزاری مهمانی.
_این همه تدارکات برای چیه؟
×شاهزاده تشریف میارن به قصر
_شاهزاده؟
×بله، شاهزاده جیمین.
چیزهای زیادی دربارهاش شنیده بود، یعنی تمام شهر ازش میدونن.
اون شاهزاده، دو سال بردهی دزدان دریایی بوده، کمکی که برای نابودیشون کرد، باعث شد اون پسر فقط یک رعیت نباشه.
به فرزندخوندگی بالاترین مقام اشراف گرفته شد و حالا با نام شاهزاده قصر سفید شناخته میشه.
اون خون یک شاهزاده رو نداشت اما یک شاهزاده بود.* * *
دروازههای بزرگ قصر از هم باز شدن و ارابهی سیاه و قرمز رنگی وارد شد.
همه منتظر ورود شاهزاده بودن تا مهمانی رو شروع کنن.
پسر از ارابه پایین رفت و تمام نگاهها بالا.
با هر قدمی که برمیداشت و عطری که بهجا میذاشت، هرکسی رو مات و مبهوت میکرد.
تمام گلهای حیاط و تزئینات رنگی چیشدان؟ همه و همه در برابر زیبایی اون پسر سر خم کردن.
تا وقتی الههای اونجا حضور داره، تشکیلات چه اهمیتی داره؟!
آهسته از پلکان بالا رفت و روبهروی پادشاه ایستاد، دستهاش رو جلوی سینهاش قفل کرد و تا کمر خم شد.
خورشید از بالا و پشت سر او میتابید و ولیعهد نمیتونست چهرهاش رو واضح ببینه.
شاهزاده صاف ایستاد و صدای نرم و لطیفش رو مهمان گوشهای حضار کرد
+ممنونم که من رو دعوت کردید و مفتخرم که اینجا حضور دارم.
باز شدن لبهاش و شنیدن صداش کافی بود تا ولیعهد ضربات قلبش رو به قفسهی سینهاش حس بکنه.
صداش، صدای یک الههست.
با نشستنش کنار صندلی ولیعهد، مهمانی آغاز شد. نوازندگان شروع به نواختن کردن و رقصندگان به رقصیدن.
در تمام اون ساعاتی که همه مشغول صحبت، نوشیدن و خوشگذرانی بودن، ولیعهد خیره بود به اون پسر که گونههاش ناشی از لبخندِ محوی روی لبهاش، برجسته شده بودن.
×یونگی؟
با صدای پدرش سریع به سمتش برگشت
_بله پدر
×با او صحبت کن، نزار احساس غریبی کنه.
به تایید حرف پدرش سر خم کرد و دوباره توجهش رو به پسر داد.
چرا برای حرف زدن با اون پسر آنقدر مضطرب شد؟!
YOU ARE READING
My Goddess
Fanfiction[الههی من] "_اینطوری نگاهم نکن شاهزاده، وقتی برای ستایش پروردگارم بهم بده." کاپل: یونمین. ژانر: تاریخی، عاشقانه. Couple: YoonMin. Genre: Historical, Romance.