part1

44 9 15
                                    

هری :با بغضی که داشت خفم میکرد رژ و پرت کردم رو زمین و بدون توجه به تهدیدای مامانم از خونه اومدم بیرون
رفتم کافه همیشگی و اونجا نشستم و زنگ زدم به نایل همینطور که اشکام گونه هام رو خیس میکردن و صدام میلرزید گفتم نایل میشه بیای لطفا اصلا حالم خوب نیست
نایل :هری باز چیشده نگو که....
هری:حرفی نزدمو لبمو تو دهنم جمع کردم تا صدای هق هقام در نیاد که بعد از چند دقیقه متوجه اومدن نایل شدم که با نگرانی اومد سمتم
نایل:دستاشو گرفتمو نگاش کردم هری چیشده ایننو که ازش پرسیدم گریش اوج گرفتو سرشو برو بین دستاشو گریه میکرد صندلیمو بردم کنارشو بغلش کردم
همه چی درست میشه هری مطمعن باش نباید خودتو اذیت کنی هری سرشو آوردم بالا و به چشمای خیسش نگاه کردم اون مثل بچه ها داشت گریه میکرد
هی رفیق گریه نکن منم گریم میگیره
هری:بازم تهدیدم کرد اون همیشه میخواد چیزی باشم که خودش دوست داره حال من براش هیچ اهمیتی نداره
نایل :لطفا هری تو اصلا صبور نیستی تو باید وقت بدی تا خانوادت با گرایشت کنار بیان تو خیلی عجولی
هری: اشکامو پاک کردمو گفتم من یه استریتم همه همینو میخوان منم همین میشم دیگه نمیخوام هیچی از زندگیم مهم نیست حالم بد بشه افسرده شم مهم نیست نایل
نایل :با اخم نگاش کردم ولی تو آسیب میبینی میدونی یعنی چی یعنی ته زندگیت نابودیه
هری:نه نایل من از دخترا خوشم میاد من یه استریتم چرا خوشم نیاد اصلا
نایل:پوفی کشیدمو گفتم هری باز دیوونه شدی اره؟
هری:همه از گی بدشون میاد چندش میبینشش میدونی یعنی چی نایل این یعنی نابودی من گرایشم اینه ولی باید مخفیش کنم مامانم واسه زندگی من تصمیم میگیره مگه نمیدونی من دلم نمی‌خواد خانوادمو از دست بدم نایل مجبورم میفهمی؟
نایل:باشه هری باشه بهتر نیست بحثو عوض کنیم نه؟
دستمو بردم سمت شکمشو قلقلکش دادم که زد زیر خنده و چالش معلوم شد اون بلند می‌خندید و من خوشحال بودم که بهترین دوستم خوشحال باشه
هری:اوه بس کن نایل فکم درد گرفت دستای نایلو زدم کنار و نگاهش کردم
از دوست دخترت چه خبر
نایل:خوبه البته اگه دست از گیر دادناش برداره
هری:جوجه رنگی نمیخوای مهمونم کنی هوم؟
نایل:پس منو کشوندی اینجا که پول قهوه و کیکتو بدم
هری:هوی خصیص منظورم اینه نمیخوای دعوتم کنی جشن عروسیتون
نایل:زدم زیر خنده واقعا اینقدر مشتاقی بیای عروسیمون؟
هری:فاک اف کی همچین حرفی زده من برا اون غذا های خوشمزه و کیک می‌خوام بیام
نایل:پوکر به هری نگاه کردم و گفتم هری منو بیشتر دوست داری یا غذا هری سرشو انداخت پایین و ریز خندید
هری:سخت شد چرا منو تو این موقعیت قرار میدی هوران
نایل :واقعا داری فکر می‌کنی هری؟
ریلی آریو کیدینگ می عوضی من به خاطر تو همه جا میام بعد تو داری.....
هری:هعی رفیق من بدون تو میتونم زنده بمونم ولی بدون غذا نه
نایل:گمشو تا نزدمت هری گمشو فقط از جلو چشمام
هری:با صدای بلند خندیدم و گفتم pew pewبیا بریم زودتر خونه فردا ترم اول دانشگاه کلی ذوق دارم
نایل:با تاسف نگاش کردم بیا بریم تا نزدمت
با هری رفتیم از کافه بیرون و ازش خدافظی کردم و رفتم سمت خونه
هری:بعد از رفتن نایل آروم آروم سمت خونه قدم بر می داشتم که یه ماشین از کنارم رد شدو چند تا پسر توش بودن که یکیشون بلند با خنده گفتoui ouiii
با تمسخر نگاه کردم و رفتم سمت خونه و درو باز کردم خواستم برم تو اتاقم که با صدای مامانم وایسادم
مامان:رفتم سمتشو جیباشو گشتم تا رژ و لاک همراهش نباشه که نبود
هری:یه لبخند فیک زدمو رفتم تو اتاقم خواستم درو ببندم که مامان شروع کرد به حرف زدن
مامان:ما پس فردا باید این خونه رو تحویل بدیم من میرم پیش پدربزگت تو باید بری خوابگاه هری میفهمی؟
هری:عام خوبه مشکلی نیست می‌خوام بخوابم میشه نیای اتاق ؟

sing of the timesWhere stories live. Discover now