Part 2

45 9 1
                                    

جانگ کوک

از اونجایی که کوک از شین دفاع شخصی رو یاد گرفته بود توی تونسته بود تو زمان کمی آموزش‌هایی که افسر جون بهش می داد رو یاد بگیره
ماتسو از کوک یه فرد جدید ساخته بود شخصی که حالا میتونست بهتر، از حقش و خودش دفاع کنه و همین موضوع تونسته بود تا حدودی از نگرانی‌های ماتسوجون و کم بکنه

این تغیرات علاوه بر حرکات کوک ظاهرش و هم تغییر داده بود مثل اینکه دست راستش پر تتو بود
روی ابروش و لبش پرسینگ زده بود.
درسته که کوک یه پسر کیوت بغلی بودش اما درعین حال یه بانی عضله ای هم بود این لقب و شین بهش داده بود...

افسرجون بهش گفته بود چطوری بین اون عوضیا حرف بزنه راه بره الان کاملا آماده بود

تا رسیدن به خواستش فقط چند ساعت مونده بود درسته جانگ کوک الان تو هواپیما به مقصد سعول بود از پنجره هواپیما به ابرا نگاه کرد و به اینکه اولین بار کی با مرد چشم عسلیش آشنا شده بود فکر کرد با یاد اونروزا یه لبخند زد و با خودش گفت
« قطعا قشنگترین روزای زندگی من همون سه سالی بود که با تو و خانوادت آشنا شدم»

سعول کره جنوبی
کمپانی bighit :

نامجون
خدای من ته کجایی...
جیمین بیا اینجا....
هوسوک میشه دودقیقه دوست پسرتو ول کنی...

لعنت بهتون ماشب اجرا داریم باید الان سر تمرین باشیم اخههههه........

همونطور که دنبال اعضا می‌گشت صدای خنده جین و از پشتش شنید و سمتش رفت و بغلش کرد و بازم شروع کرد به غر زدن : مثلاً من لیدر گروهم، هیونگشونم باید به حرفام گوش بدن اما تنها کاری که میکنن اینه که حرفامو به یورشون منتقل کنن.

هوسوک و یونگی و دودقیقه ول بکنی باید از تو شرت هم درشون بیاری

چشمت رو از جیمین برداری سرش میکنه تو گوشی شروع میکنه به گریه کردن

تهیونگ که هیچی کلا تو دنیای خودشه

کی میخوان درست بشن آخه؟؟

میدونی از چی تعجب می‌کنم جین؟

جین که هنوز داشت به غرغر کردن کیوت دوست پسرش گوش می‌کرد گفت« نه نمیدونم چی؟»

نامجون اینکه ما با این اسکلا چجوری به اینجا رسیدیم

جین که دیگه از بس خندیده بود فکش درد میکرد پس سرشو جلو برد و با بوسیدن لبای جونیش اونو ساکت کرد

جین اتفاقا بخاطر اینکه ما تظاهر به چیزی که نیستیم نمی‌کنیم و خودمونیم کلی محبوب شدیم

همین بود.. همیشه جین تو هر شرایطی از اعضا دفاع می‌کرد و نامجونشو آروم می‌کرد

نامجون داشت با لخندش به جین نگاه می‌کرد که با دیدن اعضا به سمتشون رفت و با یکم غرغر کردن رضایت داد که برن سر تمرینشون

Life GameWhere stories live. Discover now