𝔩𝔬𝔰𝔢𝔯𝔩𝔬𝔳𝔢(𝔱𝔢𝔞𝔨𝔬𝔬𝔨)

224 11 10
                                    

سلام من کیم تهیونگ هستم بزرگترین ترین  آدم مدرسه .شما همچنین می توانید من را بزرگترین بازنده مدرسه بنامید.
یک بازنده معمولی نیستم بله من هنوز یک بازنده هستم اما همچنین بزرگترین بازنده عشقی هستم که عاشق می شوم
داستان من هیچوقت خوب نمی‌شود.
(تهیونگ در دفترچه خاطرات خود نوشت)
نامجون یعنی بهترین دوست ته سمتش اومد
_ وای ترسوندیم نامجونا
_متاسفم ولی یه پسره تازه وارد هست که خیلی محبوبه
نامجون اینو گفت
_خب اسمش چیه
_جونگ کوک وشاید چیزی برای تو داشته باشه
نامجون در صورتی گفت که آخرش چشمک زد
_لعنت بهت رپ مانستر
او در حال شوخی به نامجون گفت
_اه خفه شو وی
هر دو شروع به خندیدن کردن که داد دختری که می‌گفت خدای من جونگ  کوک توجهشان را به خود جلب کرد
دختر جوری جیغ زد که انگار جاستین بیبر رو دیده
جونگ کوک از کنار تهیونگ گذشت
بقیه تنها کاری که می‌توانستند انجام دهند این بود که بهم خیره شوند تهیونگ در حالی که همچنان به جونگ کوک خیره شده بود گفت: زنگ به صدا درآمد تو رو موقع غذا میبینم .
هر دو یکصدا گفتند به سمت کلاس خود رفتند
وقتی تهیونگ اومد تو کلاسش جونگ کوک رو دید که کنارش نشسته
ته به سمت کاش نشست که دست جونگ کوک سمتش دراز شد
_سلام من جونگ کوکم
_تهیونگ
تهیونگ همین‌طور که دست جونگ کوکو تکون میداد گفت
_من کسیو تو این مدرسه نمی‌شناسم پس........ میتونی باهام دوست شی ؟
_مطمعنم
تهیونگ همین‌طور که لبخند مستطیلی به جونگ کوک میداد این حرفو زد .
در حالی که تستی که انجام دادند فقط خندیدند و تهیونگ کم کم عاشق شد.
زنگ تفریح
_ امشب نمیای پارتی؟
جونگ کوک گفت در حالی که  جفت آنها  به سمت کمد هایشان می‌رفتند .
_من نمیتونم چون مثل تو پسری نیستم که همه دختر پسرا روم کراش زده باشن . ..... من بازنده مدرسم .
این حرفو تهیونگ گفت
_ لطفااا... این کارو به خاطر من انجام بده ... چون من هیچ دوستی ندارم و غیر از تو گزینه ای برام نیست.
_مثل من توهم هیچ دوستی نداری....
تهیونگ گفت در صورتی که نگاهشو به کف زمین دوخت‌......
_اگه نمی‌تونی بگو....
_نه مشکلی نیست میام..
و یکی از خنده های مستطیلی شکلشو به جونگ کوک هدیه داد.......
_فردا ساعت ۴ میام دنبالت .
_ادرس خونمون رو برات می‌فرستم فقط اگه میشه شمارتو بده
_008207088991250
(بچه ها این شمارهه مال یکی تو کرس ببینین برای به فیک چی کارا کردم 😏)

روز بعد ...
ساعت ۳:۳۰ بعد از ظهر
تهیونگ به سمت حموم اتاقش رفت.......
هنوزم نمی‌ دونست چطوری به جونگ کوک بگه که عاشقشه ..
بعد از حموم یک ربعه از حموم در اومد.
لباساشو پوشید و بالم لبشو زد..

 لباساشو پوشید و بالم لبشو زد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

استایل دوتا شون ..
ساعت ۴ .
تهیونگ اومد .
اون واقعا یه الاهس .
کاشکی این مهمونی نبود و تهیونگو به فاک میدادم .
اون لنزایی که گذاشته بود.
اون لباش که برق میزد .
چونشو گرفتم و لبامو روی لباش گذاشتم .
اولش باهام همکاری نکرد میخواستم جدا شم که دستاشو دور گردنم حلقه کرد .
جونگ کوک اصلا برای مهم نبود که شیشه اش پایینه و همه میتونن این صحنه رو ببینن
شاید برای بعضی ها حال به هم زن باشه و برای بعضی ها رمانتیک باشه.
_ اوه... بیبی بوی خیلی خوب جئون کوچولو رو بیدار می‌کنی 😈
پاشو روی گاز گذاشتو به سمت خونش رفت .
تهیونگو براید استایل بغلش کرد و وارد خونه شد .
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
همینطور که بوسه خیسشون رو ادامه می‌داد دکمه لباس ته رو باز کرد .
زبونشو از صورت تا سینه ی تهیونگ میکشید  .
شلوار و باکسر تهیونگ رو با هم درآورد و بوسه ای به دیکش زد و کلاهک دیک ته رو داخل دهنش کرد .
زبونشو رو ماهرانه روی دیک تهیونگ میکشید.
وقتی فهمید نزدیکه حرکتشو تموم کرد .
_ بیبی انگشت های ددی رو خیس کن که قراره برن تو سوراخ مورد علاقشون .
همینطور که ته داشت انگشت های کوکو ساک میزد جونگ کوک به سمت توت فرنگی های صورتی رو سینه های ته رفت و مک زد و ناله بلندی تهیونگ کرد .
وقتی انگشت هاشو خوب خیس کرد  توی حفره نبض دار ته و لبای تهیونگو توی دهنش گرفت .
تهیونگ ناله بلندی توی دهن کوک اومد
انگشتاشو قیچی وار توی سوراخ تهیونگ باز و بسته میکرد.
وقتی مطمعن شد تهیونگ آمادس وی رو برعکس کرد و دیکشو روی سوراخش تنظیم کرد و یک ضرب توش فرو برد .
انقد ضربه زد تا هر جفتشون با هم اومدن.
◾◾◾◾◾◾◾◾◾◾◾◾◾◾◾◾◾◾
(قسمت های زشتو زننده تموم شد)
جونگ کوک سر تهیونگو بوسه زد
_ عاشقتم عشقم
_منم کوکی
کوکی.... کسی تا حالا جونگ کوکو اینجوری صدا نکرده بود البته کسی جرات این کارو نداشت .
فردا
کوک دست ته رو گرفته بودو وارد حیاط مدرسه میشدن .....
وقتی وارد شدن بعضی ها با چهره ای حال به هم زن بهشون نگاه می‌کردن و دوستای ته بهشون با لبخند نگاه می‌کردن.
البته اینم بگم که دخترای چندش اون مدرسه دور کوک هجوم آوردن و سعی داشتن که ته رو از کوک جدا کنن ولی کوک اینجا بدون تاثیر نبود
و ته رو بیشتر به خودش چسبوند .
💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞
خب دوستان من با یک فیک دیگه کامبک دادم 🥳🥳🥳🥳
و در رابطه با فیک سپی که نوشتم..........
بعضی ها اومدن فحش دادن زیرش ولی من پاک کردم کامنتارو .....
و حتا بهتون گفتم که من حالم خوب نبود و فیک نوشتم....
به حر حال سر این فیک ناموصن جبران کنینننننن.
و بگین فیک بعدی از کی باشه
پوراهههههههههه

𝔅𝔱𝔰 𝔒𝔫𝔢 𝔰𝔥𝔬𝔱Where stories live. Discover now