-One Shot

287 16 0
                                    

بعد از روزی پر از عکاسی و ضبط برنامه و موزیک ویدیو در راه خونه بودم و از خستگی زیاد بدنم درد میکرد، با صدای گوشیم به پیغامی که از طرف جونگکوک اومد نگاه کردم که در خوابگاهش منتظرم میمونه تا با هم بخوابیم، اولش گفتم نه چون خیلی خسته بودم ولی با اصرار زیادش نتونستم چیز زیادی بگم
در خوابگاه و باز کردم و کیفمو روی میز گذاشتم، داخل اتاق شدم که جونگکوک و همراه با لباس خواب و پیژامه ای که پوشیده بود روی تخت دیدم که با صدای من از خواب بیدار شد

"اوه عزیزم متاسفم نمیخواستم بیدارت کنم"

به سمتم اومد و در آغوشم گرفت و سرمو روی سینش گذاشت

"خوشحالم که از خواب بیدار شدم  من واقعاً می خواستم قبل از رفتن به رختخواب ببینمت...خسته ای؟''

موهامو پشت گوشم داد و گونمو با انگشتش نوازش کرد، با ناله ای از روی خستگی بیشتر بغلش کردم

''بگو ببینم امروز چیکارا کردید؟''

با لحن خسته ای زمزمه کردم

''نزدیک به دو ماهه داریم تمرین میکنیم ولی هنوزم از کارم راضی نیستم و باید بیشتر تمرین کنم...دوست دارم یک روز کامل بخوابم''

دستمو گرفت و روی تخت خوابوندم و خودش روم خیمه زد، لباشو روی لبهام حس کردم و به آرومی منو بوسید، دستاشو روی رون پاهام گذاشت و من میدونستم منظورش چیه

''جونگ من خستم''

ازش دور شدم که دوباره نزدیکم شد

''نگران نباش من مراقبتم...امشب به جز لذت و راحتی نصیبت نمیشه عزیزم''

لباشو روی گونم گذاشت و تا خط فکم رو بوسید، بوسه های عمیقی روی گردنم زد و وقتی روی نقطه حساسم بوسید ناله آرومی کردم، ازم فاصله گرفت و بین پاهام جا گرفت بعد از دراوردن شورتم اونو گوشه اتاق پرت کرد
زبونشو روی پایین تنم گذاشت و سوراخمو لیسید و چند لحظه بعد انگشتاشو داخلم حس کردم، به راحتی داخلم شد و دو انگشتشو پمپ کرد، سعی کردم ناله هامو نگه دارم صدایی ازم خارج نشه چون خوابگاه پسرای بنگتن دقیقا کنار ما بود، انگشتاشو سریع تر پمپ کرد و با سوزشی که توی پایین تنم حس کردم ارضا شدم، ازم بیرون کشیو تمام منیمو مزه کرد، هنوز از انگشتاش سوراخم حساس بود که حس کردم زبونش واردم کرده و میمکه، بالاتر اومد و زبونشو وارد دهنم کرد و منو بوسید
برگشتم و روی شکمش نشستم در حین بوسیدن دستمو روی پیژامش گذاشتم که دستش مانع شد

''مجبور نیستی اینکارو بکنی میدونم که خسته ای''

''میدونم ولی میخوامش''

سرشو تکون داد و دوباره خم شدم تا ببوسمش، پیراهنشو کامل از تنش خارج کرد و عضله هاشو به نمایش گذاشت

''شلوارتو در بیار''

روش خزیدم و وقتی کمرشو قوس داد تا شلوارشو از پاش در بیاره عضوشو از روی لباس زیرش لمس کردم که سخت شده بود، ناله ای کرد که لبخندی زدم

''اینم در بیار''

بعد از چندبار تکونی که خورد کاملا برهنه شد و تنها پوشش تاب سفیدش بود، روی رون پاهاش نشستم و بعد از تنظیم عضوش روی سوراخم آروم خودمو پایین کشیدم که با احساس راست کردن یهوییش ناله ای کردم و کامل واردم شد، وقتی به سایزش عادت کردن شروع به حرکت کرد و باسنمو بالا پایین کردم، جونگکوک چشماشو از لذت بسته بود و ناله های مردونه و ریزی میکرد

''چشماتو باز کن و منو نگاه کن''

با صدای کمی گفتم و ناله ای کردم، چشماشو باز کرد و دستاشو روی باسنم گذاشت، حرکاتمو شروع کردم و خودمو کاملا روش عقب جلو میکردم، بدنامون کاملا لایه ای از عرق روشون بود با اسپنگ نسبتاً محکمی اخم کردم و بعد از چند حرکت روی شکمش خالی شدم و بی حال روی بدنش افتادم ولی اون هنوز به ضرباتش ادامه میداد، صورتم نزدیک گوشش بود و با هر ضربه ناله های بیجونی میکردم، چشماشو بست و داخلم به ارگاسم رسید، بلندم کرد و کنارش روی تخت دراز کشیدم و توی آغوشش آروم گرفتم

Jungkook pov...

توی آغوشم گرفتمش و سرمو به سینم تکیه داد و خوابید

''عزیزم میشه گوشیمو روی ساعت شیش بزاری باید ساعت هشت سر فیلمبرداری باشم''

پتو رو روی بدنامون کشیدم و گوشیم و برای گذاشتن زنگ برداشتم، یکم فکر کردم به ساعت که دو و نیم رو نشون میداد نگاه کردم اون دختر کاری و زحمتکشی بود و به همین دلیل من دوسش دارم

''شب بخیر''

گفتم با اینکه میدونستم اون خوابیده، پیشونیشو بوسیدم و کنارش خوابیدم

نظر و ووت یادتون نره✨

Tired? (خسته؟) Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt