part #3

81 11 6
                                    

(lisa+ jisoo_ rose÷ jenni$)

فلش بک به یروز پیش
$خب نقشه چیشه؟
+ ما میدونیم که اونا دنبال پرونده سیاهن پس بهشون میدیم...
رزی و جنی با حرف لیسا تعجب کرده بلند گفتن:
÷$ چیییی؟!
÷واقعا همینجوری میخوای بدی بهش
$ما اونقدر زحمت کشیدیم و بیایم بهش بدیم
+خب..
بازم حرفش رو قطع کردن
÷یاااا عمرا بزارم برا اون پرونده خودت بیشتر از ما زجر کشیدی حالا میخوای بدی بهش متاسفم
$چیز میزی نزدی خواهر
÷فک کنم زده
در بین گفتگوی اون دوتا لیسا عصبی شد و با دست راستش به میز زد و
+یاااااا خفه میشید یا نه یه لحظه دندون رو جیگر بزارین !!!
رزی و جنی به همدیگه بعد به جیسویی که در این مدت سکوت کرده نگاه کردن
لیسا نفس عمیق کشید و ادامه حرفشو زد
+ من مگه مغز خر خوردم‌احمقم خب ببینین ما پرونده سیاه رو به دست کیونسون از طریق سونگی احمق فرستادم ..
$مگه سونگی نمرده بود؟
جیسویی که این مدت فقط سکوت کرده بود ادانه داد:
_ سونگی که به صورت مخفیانه اومد و چند روز پیش خبر شد که پرونده سیاه دزدیده شده درواقع اون فیکش دزدیده شده بود و بعد از اینکه سونگی کشته شه به دست کیونسون رسیده بود و..
که در همین حین جنی گف
$اهاا پس شما اولش پرونده اصلی رو با فیکش عوض کردین و گذاشتین سونگی بیاد و ببرتش و و بعدا گرفتینش..
_دقیقاااا
÷تا اینجا فهمیدم فقط نقشه الان چیه چیکار باید بکنیم؟؟
+خب اولش که ما میریم داخل حتما حتما اون احمق قراره تیکه بندازه ما چیزی نمگیم و اول باید تموم حرفاشو بزنه بعد ما دست بکار شیم
الان وظیفه همتون رو میگم
رزی ت باید از اون جی پی اس ها رو به ماشین های انجا که میان وصل میکنی در همان لحظه جنی باید مراقب باشی
بعد اینکه کارمون تموم شد و رئیسه رف باید دنبالش برین و ببین با کی ملاقات میکنه ...
÷خوو به ما چه کجا میره بره به جهنم
_رزی جان یکم به اون مغز مبارکت فشار بیار(بلا نسبت.اقا منو پاره نکنین ها این فیکه قصد هیت دادن و... ندارم سو تفاهم نشه) ما میدونیم اونا اونقدرا نه جسارت دارن و نه قدرت کافی که بیان به منطقه ما قطعا یه کسی بهش کمک میکنه
رزی که حالت پوکری گرف و لیسا ادامه داد:
+بله دقیقا خبب اگه سوالی چیزی کاری نیس برین استراحت کنین و برا فردا اماده باشین.
پایان فلش بک
زمان حال:
بعد اینکه جیسو لیسا اومدن به خونشون صدای دعوا شنیدن و لیسا و جیسو به هم نگاه کردن
_ اخه توی این ساعت ..
+مگه نمیشناسی
$وای سرم رزی خفه شووووو
÷۰😭😭😭😭
+باز چشه
÷چیپسی که برا روز مبادا گذاشته بودمش کنار صندلیم اونو...
_نگو که جنی خوردین
÷نه بابااا مگه جرئتشو داره😭😭
_خووو پ مثله چیه؟!
÷داشتم میخوردنش یجوری ترمز گرف ریختن زمیننن😭(رزی چه شبیه منه 😂🤦‍♀️)
+خدایا صبر صبر 🤲
$بابا چقدر عذرخواهی کنم...اصلا اخه وسط ماموریت ادم غذا کوفت میکنه😑
÷عمممم راس میگیا ولی بازم نمیبخشمت باید برام بگیری
$ جنی نفسشو با صدا داد بیرون و گف:باشه
_خب اگه چرت و مرتاتون تموم شد تونستین ببینین کیه؟
$اره باورتون نمیشه اون...
÷نهههه بزار من بگم
$نههه من میگم
÷نه من میگم
+_باز شروع شد
+یااااا یکتون بگهههههه منو عصبی نکنین
$بگو..
÷باش ... اون لیام هس
_+چییی
$÷اره
$حالا چیکار کنیم
لیسا یه پوزخندی زد و گف فردا کارشو تمون میکنیم
÷دختراااا باید یه چیز مهم بگم براتون
_ها بگو؟؟
÷گشنمهههههههههههههههههههههههههههه(رزی جان یکم ارومتر دخترم ببین منم گشنمه ولی مث ت جیغ فرابنفشی نمیزنم😐)
$خدایااااااااااا
_باشه باشه نظرتون چیه بریم ساحل
÷اخه اونجا دستورانی چیزی هس😢
_اره هس نگران نباش
÷اره بریم بریم
+باشه تا ۲۰ دقیقه دیگه بیاین دم در
همشون باشه ای گفتن و رفتن به اتاقاشون
***
پرش زمانی به ۲۵ دقیقه بعد:
$زود باشین دیگهههه
÷من گشنمهههه😭
_اومدمممم
$÷میخواستی یه ساعت میموندی
÷یاااا لیسا بیا دیگهههه
_چرا اینقدر دیر میکنه همیشه😐
$نه اینکه خودت زود میای
جیسو یه چشم غره ای کرد که ..
$به چرا تشریف میاوردی میموندی دیگه
+باش بابا حالا ۲ دقیقه دیر کردم
÷$دو دقیقههههههه
+باش باش بریم دیگه
رزی و جیسو سوار یه ماشین و لیسا و جنی سوار ماشین دیگشون شدن و بعد نیم ساعت به مکان مورد نظرشون رسیدن
+واو اینجا چه هواش خوبههه
$ارههه
÷بوی غذاهاشم خوبهههه من گشنمههه
+باش باش بیاین بریم تا رزی مارو نخورده
هر چهارتاشون خندیدن و رفتن به یه رستوران کوچیک کنار دریا و نشستن و یک پسر حدود ۲۲ ساله به طرف ما اومد
&سلام به رستوران ما خوش اومدین چی میل دارین
÷مننننن دوکبوکی میخوام
$منم نودل
بعد از چند مین غذاهاشون رو اوردن و بعد از خوردنشون به کنار دریا رفتن(بچه ها دیگه حوصله ام نمیکشه توضیح بدم بعد اینکه خوردن و رفتن دریا و حرف زدن و رفتن به خونشون)
£اونارو میکشممممم اونا ابرومو بردن لعنتیااااا
₩اروم باش
£تو در این وضیعت میگی اروم باشم
در حالی که کیونسون در حال قدم زدن در دور خونه بود داشت از حرص میمرد(بمیره انشاالله) لیا با پوزخند گف:
₩ت غصه نخور فردا خل میشه دیگه اخرای زندگیشونه دخترای بیشعور(بیشعور خودتی بی فانوس الان بلینکی ها جرت دادن میفهمی کی بیشعوره😑)
و.....

خببببب سلامممم عزیزای دلممممم
ازتون ناراحت چون اصلا حمایت نمیکنین دلم نیومد نزارم گذاشتم اونم زیاد.من اصلا دوس ندارن شرطی کنم پس خواهش میکنم با تعداد ووت هاتون به من انرژی بدین❤
و راستی از پارت بعدی خیلییییی هیجان انگیز میشه که خودتون اصلا تصورشو نمی تونین بکنین خودم از شما بیشتر هیجان دارم😂🤦‍♀️❤








You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Mar 15, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

You Never Know...Where stories live. Discover now