CH1 • SMUT

754 67 11
                                    

دوباره به یونجون که به لبای تهیون زل زده بود نگاه کردم

لعنت بهش ... ما الان وسط جشن آخر سالیم و اون داره با یونجون خوش میگزرونه

محکم پیک و روی شیشه کوبوندم

- سوبینااا ... نگاهش کنن

سوبین : کیو؟

نگاهی به سوبین انداختم : عایشش .. به اون

رد نگاهمو گرفت که به یونجون و تهیون رسید

سوبین : بومگیو ... خود تهیون میدونه که رابطه های یونجون به یه شب ختم میشه با این حال بازم بهش نزدیک میشه این انتخاب خودشه

نگاه عصبی به سوبین انداختم

- سوبین ... من به یونجون حس دارم

سوبین : فکر می‌کنی برای اون مهمه؟ اگه اینو بفهمه صبح باید از روی تختش بلند شی

صندلیو برگردوندم و رو به میز نشستم و رومو سمت پیشخدمت کردم

- یه لیوان کینگ برام ویسکی بیار

سرشو تکون داد و رفت که بیاره ... توی همین لحظه گوشی سوبین زنگ خورد و سوبین سمت دستشویی رفت ‌

سرمو به میز تکیه دادم که پیشخدمت لیوانو بهم داد

سمت لبم بردم که کسی از پشت بهم چسبید و با دستاش دستامو گرفت و به سمت دهنش برد لیوانو

سرمو برگردوندم که یونجون و دیدم

همه ی لیوانو یه نفس سر کشیده بود

یونجون : بیبی گیو این برات خیلی سنگینه

از پشت کاملا بهم چسبیده بود طوری که عضوشو حس میکردم
خواستم چیزی بگم که با فرو رفتن سرش توی گردنم رسما زبونم بند اومد

با نشستن دستش روی پوست شکمم لرزیدم و اسمشو لرزون صدا زدم

- ی .. یونجون

یونجون : بومگیو ... میتونم ازت بخوام امشب برای من باشی؟

چشمامو بستم ... چقدر منتظر این لحظه بودم !
اروم لباشو روی لبام گذاشت و شروع به ور رفتن باهاشون کرد

دستش یکم بالا تر رفت و سر نیپلمو با دستش گرفت و باهاشون بازی کرد ...

ناله ایی کردم که توی دهنش خفه شد

یونجون : میتونم؟

از جام بلند شدم و روی لباش بوسه سطحی گزاشتمو به سمت خروجی رفتم که خنده ایی کرد و دنبالم اومد

میخواستم سمت یکی از اتاقا برم که براید استایل بغلم کرد و همونطور که توی بغلش بودم به سمت ماشینش رفت و روی صندلی راننده نشست

میخواستم دیونش کنم .. پس فقط پاهامو دو طرفش انداختم و سرمو به سینه اش تکیه دادم و لباشو بوسیدم

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Feb 26, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

LUST | YEONGYUWhere stories live. Discover now