Serum by Kitz
سناریویی که قراره بخونید نوشتهی کیتز از تیم لیبرتهست. این سناریو با کاپل سُپ و ژانرهای Angst, Romance نوشته شده. ممنون از اینکه با ووتها و کامنتهاتون از ما حمایت میکنید.
سرنگ سوم رو از مایع سفید پر کرد و توی فضای خالی بالای سِرم فشار داد.
نفس عمیقی کشید و سعی کرد با لبخندی چهره خستش رو سرحال نشون بده.
هوسوک خواب بود، همیشه، کل روز و شاید طول شب.
پسر بزرگ تر از اینکه اون هیچوقت واقعا نمیخوابه مطمئن بود.
انگشت گرمش رو روی کبودی هایی که جای سوزن های این هفته بود کشید.
چهره پسرک از درد جمع شد.
«خیلی درد میکنه؟ »
یونگی پرسید و سرم سرد رو به میله اویزن کرد.
پد الکلی رو پشت دست پسری که توی این چند هفته حالش رو به بهبود بود گذاشت.
هوسوک دستش رو پس کشید و اجازه نداد سوزن پوست نازکش رو سوراخ کنه.
«خیلی درد میکنه. »
چشم های لرزون و نم گرفته پسر کوچیک تر باعث شد دکتر مین دست از کارش بکشه و روبه روش بشینه.
«این پنجمین سرم توی این هفته اس پسر. فکر کردم به دردش عادت کردی. »
هوسوک اشک سبک روی گونش رو پاک کرد و گفت: «میدونی که به هیچ دردی عادت نمی کنیم. میشه یکم حرف بزنیم دکتر مین؟ »
یونگی با سر تکون دادن ازش خواست که حرفش رو ادامه بده.
پسر نفس عمیقی کشید و با صدای شکسته اش ادامه داد: « بعضی وقت ها مجبورم تحمل کنم، برای خودم نه برای بقیه. به قطره هایی خیره میشم که از سرم پایین میاد و توی خونم میره. کسی باید دست هاش رو روی شونم بزاره و بگه کنارمه. میشه-ه یه لیوان اب-ب بهم بدی؟ »
سرفه های سنگینش بهش اجازه نداد حرفش رو ادامه بده.
یونگی لیوان پلاستیکی رو دستش داد و در عوض تشکر کوتاهی گرفت.
پسر بغض بدی کرده بود و با باز و بسته کردن چشم هاش سعی در پس زدن اشک هاش داشت.
دکتر مین نزدیک تر رفت و نوازش گونه دستش رو از پشت گردن تا پایین کمر هوسوک کشید.
«وقتی دردت تموم شد، لطفا خوشحال باش. »
دستش رو بالا اورد و حرکتش رو تکرار کرد.
«الان کجات بیشتر از همه درد میکنه؟ »
هوسوک، در جواب به سرش اشاره کرد.
یونگی جلو رفت و سرش رو بوسید.
«من دردت رو تسکین میدم، میذاری دست هام رو روی شونه ات بزارم و بگم کنارتم؟ »
YOU ARE READING
Yoongi's Scenario Book ∥ کتاب سناریوهای یونگی
Fanfictionاینجا سرسرای کاغذ، از عمارت اشرافی لیبرتهست. وجود گرفته از کاغذهایی که هر یک، دنیایی متفاوت رو نقاشی کردهان. برای خوندن، باید توشهی راه بردارید؛ حقیقتش کاغذها توی عمارت لیبرته یک وسیلهی جابهجایی در مکان هستن. بنابراین... مراقب باشید که کدوم...