33

466 57 35
                                    

وقتی رسیدن به ماشین بادیگارد سریع در را باز کرد و تهیونگ یونگی را گذاشت روی صندلی و خودش صندلی جلو نشست
ده دقیقه بود که را افتاده بودن که صدای زنگ گوشی تهیونگ اومد تهیونگ با دیدن اسم لیسا سریع جواب داد
🐯بله لیسا چیزی شده
لیسا:من و ته سان اومدیم پارک رفتی عمارت ته سان نبود نگران نشو
🐯اوکی خدافظ
لیسا:خدافظ
( عمارت تهیونگ)
تهیونگ سریع پیاده شد و رفت سمته یونگی دوباره براید استایل بغلش کرد و رفت سمته در عمارت بادیگارد در عمارت را باز کرد تهیونگ وارد عمارت شد
یونگی را روی مبل خوابوند همون لحظه یونا اومد
یونا:دوباره توی هرزه مگه نگفتم نیا سمته اوپا هان نکنه کری
یونا اومد سمته یونگی و خواست بزنه توی گوشش که تهیونگ دستش را گرفت و سفت فشار داد
🐯جرعت نکن بهش کوچکترین اسیبی برسونی وگرنه خودت میدونی باهات چیکار میکنم
یونا:تو فقط بخاطره یک هرزه داری با من اینطوری حرف میزنی
تهیونگ دسته یونا را پیشوند
🐯گمشووووو
تهیونگ دستش را ول کرد و یونا سریع دوید و رفت
🐱ببخشید
🐯چرا
🐱بخاطره من سرش داد زدی اونم دوست داره حق داره از من بدش بیاد
🐯اون فقط بخاطره پول با منه البته بخاطره باباش که مجبورش میکنه اینکارها را بکنه یونا خودش یک پسره دیگه را دوست داره
🐱اهان
در باز شد و ته سان و لیسا وارد شدن ته سان با دیدن یونگی سریع دوید پیشش
ته سان:یونی ببین لیسا برام چی خریده پشمک توهم میخوای
🐱نه ممنون من پشمک دوست ندارم کیوتی
ته سان:پس چی دوست داری
🐱تورو دوست دارم
لیسا نگاهی به تهیونگ کرد که خیلی سرد به یونگی نگاه میکرد اروم رفت سمتش و دم گوشش گفت
لیسا:تهیونگ لطفا باهاش خوب باش دیدی دکتر گفت یکم باهاش خوب باش لطفا باشه
🐯 اوففف باشه
تهیونگ رفت طبقه ی بالا و بعد چند دقیقه برگشت با چندتا اسباب بازی یونگی با کمک لیسا روی مبل نشست که یک سگ اومد جلوی پاهاش

وقتی رسیدن به ماشین بادیگارد سریع در را باز کرد و تهیونگ یونگی را گذاشت روی صندلی و خودش صندلی جلو نشست ده دقیقه بود که را افتاده بودن که صدای زنگ گوشی تهیونگ اومد تهیونگ با دیدن اسم لیسا سریع جواب داد 🐯بله لیسا چیزی شدهلیسا:من و ته سان اومدیم پا...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

🐯یونتان بیا اینجایونتان تکون نخوره لیسا یونتان را بغل کرد و دادش به یونگی🐱چقدر کیوتههههههته سان:پس من چی الان منو به یونتان ترجیح میدی پاپا چرا دوستت اینجوری ههههه🐱چی تو فکر میکنی من دوستت پاپات هستمته سان:مگه نیستی🐱چی چرا من دوستت پاپات هستم ...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

🐯یونتان بیا اینجا
یونتان تکون نخوره لیسا یونتان را بغل کرد و دادش به یونگی
🐱چقدر کیوتهههههه
ته سان:پس من چی الان منو به یونتان ترجیح میدی پاپا چرا دوستت اینجوری ههههه
🐱چی تو فکر میکنی من دوستت پاپات هستم
ته سان:مگه نیستی
🐱چی چرا من دوستت پاپات هستم
یونگی بغضش گرفت ولی بازم لبخند زد
🐱ته سان دوست داری مامانت چطوری باشه
ته سان:دوست دارم مامانم تو باشی
🐱م.. من
ته سان:اره
🐱بر.. برای چی
ته سان:تو خوشگلی مهربونی به پاپا میای بعدشم من خیلی شبیه تو و پاپا هستم چرا اوما یه من نیستی
🐱نمی.. نمیدونم
🐯یاااا بیاین بازی

عیدتون مبارک 😁😁😁😁😁
جای منو اگه دوست داشتین خالی بزارین
بازم عیدتون مبارک

اسم فیک: خیانتWhere stories live. Discover now