VKOOK
Romance & a bit Criminal.
.
.
._ ت-تو چطور تونستی؟
تفنگش رو توی مشتش فشرد و از پای جنازه خونی بلند شد. اون رو توی کمرش گذاشت و دستاشو توی جیبش فرو کرد. عقبگرد کرد و همزمان با قدمهای آرومی که سمتِ پسر لرزون برمیداشت، لب زد:
_ خودت چی فکر میکنی؟
چشمهای نمدار پسر، تخمِ چشمهای خودش رو عمیقا هدف گرفته بود و با اخمی که پیشونیش رو پوشوند، قطره اشکی از گوشه پلکش روی گونهش سُر خورد.
_ خیلی پستی تهیونگ
ابرویی بالا انداخت و گردنش رو به سمت شونهش خم کرد تا قدمهاش دقیقا مقابلِ جسم بغل کردنیش قرار گرفت.
_ منم دوست دارم بیب
مشتش رو از شدت عصبانیت به شکم مرد کوبید و مشت بعدی رو زیر چشمش خوابوند. تهیونگ که انتظار همچین قدرتی رو از اون بچه نداشت، صدای آه عمیقش توی انبار نمور پیچید.
_ متنفرم ازت
از کنارش رد شد و بیتوجه به سرگیجهای که از نگه داشتن اشکهاش سراغش اومده بود، کنار جنازه پدرش زانو زد. انگشتش رو نزدیک صورتِ بیروح مرد برد اما قبل از لمس کردنش اونها رو پس کشید. اگر میخواست هم نمیتونست حتی به چهرهش خیره بشه.
_ هی... بلند شو و با صدای بلندت بگو نزدیکِ اون عوضی نرم
هقی زد و کف دستهایی که دو طرف چهره پدرش گذاشته بود رو به زمین فشرد.
_ باز بیا سوئیچی که از جیبت کش رفته بودم با سیلی ازم بگیرش اما پاشو
دستهای گرمی دور کمرش پیچید و از ترسی که یک لحظه از زنده بودن دوباره مرد به جونش افتاد، بیحرکت موند. اما با صدایی که کنار لاله گوشش، قلبش رو لرزوند، چشمهای براقش درشت شد.
_ خرگوشهای وحشیم مگه گریه میکنن؟
فشار دستهاش رو دور کمر نسبتا باریکِ پسر بیشتر کرد تا بلندش کنه اما سرِ جونگکوک با ضرب به بینیش خورد و قبل از اینکه موقیتش رو تحلیل کنه، ضربه محکمتری لای پاش خورد.
_ آه.. لعنت بهت بچه
قبل از اینکه روی زمین بیافته، یقه کتِ چرمش رو بین انگشتهاش فشرد و مرد رو به دیوار پشتش کوبید.
_ اگه تا حالا پلیسُ خبر نکردم بخاطر حس مزخرف قلبمِ نه به خاطر وجودِ منفورت فهمیدی؟
نگاهِ خمارش رو به چشمهای شعلهور از خشم پسر، رسوند و از تضادِ اشکی که مطمئن بود به زور نگهش داشته، با نیشخند سرش رو از پشت به دیوار تکیه داد.
_ تک تک حرفات یادت باشه...
زمزمهوار تهدید کرد و شل شدنِ دستهای جونگکوک رو حس کرد. لبهای سرخش بهم فشرده شد و یقهش رو ول کرد.
YOU ARE READING
Two Mad Lovers
Randomاز اونجایی که پیوند عجیبی با نوشتن داستان کوتاه دارم پس سناریوهایی که وقت نشه الان بشن فیکشنو میذارم اینجا تا بعدا یهو سورپرایز؟ و خلاصه آره این بوک قراره بشه منبا ایدههای گاه و بیگاهم=)