× این زنگ معلم ندارید.
با جمله ای که مشاور مدرسه بیان کرد، لبخند بزرگی روی لب همه ظاهر شد. و با بسته شدن در و رفتن مشاور، صدای کل کلاس به هوا رفت.تعدادی از بچه ها، آهنگ میخوندن و می رقصیدن و بعضی از اونها مشغول حرف زدن با هم بودن.
در بین این همه سر و صدا، فلیکس خیلی اروم و ساکت روی نیمکت نشسته بود و به گوشه ای از دیوار خیره شده بود.
نگاهش به دیوار
و فکرش جای دیگه ای بود...دستش رو توی کولهی مشکی رنگش برد و دفتر لیمویی رنگی رو از توی اون در اورد.
خودکار آبیش رو، بین انگشت هاش چرخوند و دفترش رو باز کرد."لی فلیکس، اگر نمیتونی افکارت رو با حرف زدن خالی کنی، با نوشتن اون ها رو از ذهنت خارج کن"
خودکارش رو روی کاغذ کشید و شروع به نوشتن کرد.
وقتی خدا تو رو خلق می کرد، به این فکر کرده بود که قراره من رو عاشق خودت بکنی؟
قد بلند و پاهای کشیده، لب های خوش رنگ و خال زیر چشمت...
تو انسانی یا فرشته؟
تا کِی میتونم از دور، خندیدنت رو تماشا کنم، در حالی که هزاران بار خودم رو توی بغلت تصور کردم!؟
میشه وقتی که داری با دوستهات حرف میزنی و میخندی، سرت رو بچرخونی و نیم نگاهی به من بکنی؟ بهت قول میدم با همون یک نیم نگاه، دلتنگیم رو برطرف کنم و قلبم رو آروم کنم.
ضربان قلب...
جالبه!
هر بار با حرف زدنت
خندیدنت
نگاه کردنت
و هر بار که اسمم رو صدا میزنی... همون لحظه است که بالا رفتن ضربان قلبم رو احساس میکنم.دست چپش رو زیر لپش گذاشت و با عشق و افسوس بیشتری، مشغول نوشتن ادامهی حرف هاش شد.
میشه دوباره اسمم رو صدا کنی؟
درست مثل موقعی که توی بازی بسکتبال، توپ رو به سمتم پرتاب کردی و بلند گفتی "فلیکس! بگیرش!"
تو برای همکلاسی و دوست بودن زیادی زیبا هستی هوانگ هیونجین.
کاش میتونستم بهت نزدیک بشم، نزدیک و نزدیک تر...
اونقدری که بتونم بغلت کنم و با گرمای بدنت آروم بشم
و عطر تلخ بدنت رو بو کنم. بوی تلخ قهوه و سیگار...
چقدر دلم برای قبل تنگ شده
چی میشد اگر باهام بهم نزده بودی!؟ فقط چون خسته بودی؟ هوانگ، تو دلت برای من تنگ نشده؟
میشه دوباره بیای نزدیکم و بغلم کنی؟ میشه دوباره دستت رو روی کک و مک هام بکشی و بگی "فلیکس تو زیبا ترین پسری هستی که تا حالا دیدم"
ولی من دلم میخواد دوباره مو هام رو بو کنی و بعد ببوسیشون...
اگر بازم ازت بخوام برام ریاضی رو توضیح بدی، این کار رو میکنی؟
درست مثل یک ماه پیش، وقتی که خودکار سیاهت رو تو دستت گرفته بودی و اون رو با انگشت های کشیده و خوشگلت، روی کاغذ حرکت میدادی.+ میتونم برات توضیح بدم.
با صدای آشنای فردی، سرش رو بلند کرد و با چهرهی بی نقص هیونجین رو به رو شد.
با استرس و نگرانی، از اینکه هیونجین نوشته هاش رو خونده باشه، از روی نیمکتش بلند شد.
- ت... ت... تو اینجا چیکار میکنی؟ داشتی... توی دفترم رو میخوندی؟ میدونی این تجاوز به حریم خصوصیه؟هیونجین، دست هاش رو توی جیبش فرو برد.
+ حریم خصوصی؟ مگه بین دوست پسرا چیز خصوصی و شخصی ای وجود داره؟
- منظورت چیه؟
+ مگه میشه دانش آموز با هوش، لی فلیکس، منظور من رو نفهمیده باشه.دست هاش رو از توی جیبش در اورد و پسر مقابلش رو به دیوار کوبید.
میدونست توی اون شلوغی و همهمه، هیچکس قرار نیست به اونها نگاه کنه پس سرش رو کج کرد و آروم لب هاشو روی دوست پسر سابقش، که حالا دوباره بهش برگشته بود گذاشت.
چقدر دلتنگ این لب ها بود.
طعم وانیل و آبنبات...
لب های نرم، سرخ و پف کرده.بعد از بوسه ی کوتاهشون، همونطور که انگشت هاش بین انگشت های دست فلیکس قفل شده بود، کمی از پسر فاصله گرفت.
+ تو که دلت تنگ شده بود، زود تر بهم میگفتی، شاید منم دلتنگ بودم.
- من فقط خجالت میکشیدم، منتظرت بودم هوانگلبخندی رو لب های کشیده ی هیونجین ظاهر شد.
+ حالا که هستم. بهت قول میدم هر وقت خسته شدم، دیگع باهات کات نکنم. نمیخوام دوباره خوشحالیم رو از دست بدم.
- منم نمیخوام دوباره با رفتنت، نفسم رو ببُری.هر دو لبخند زدن و این لبخند نشانهی خوشحالی بود.
و حالا این ضربان قلب هر دوی اونها بود که بعد از شروع هیجان و عشق دوباره، بالا رفته بود._____________
اوریبادی هاااای🎶💜
اینم یه وانشات دیگه
خوشحال میشم اگر دوستش داشتین ووت بدین و کامنت بذارین.
اگر این رو دوست داشتین، پیشنهاد میکنم وانشات هیونلیکس دیگه ام هم بخونید.
3 months
YOU ARE READING
𝑯𝒆𝒂𝒓𝒕𝒃𝒆𝒂𝒕 (𝑺𝑲𝒁)
Romanceهای~ این یه وانشات خیلی کوچولو از هیونلیکسه امیدوارم دوستش داشته باشید🎶💜 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒉𝒚𝒖𝒏𝒍𝒊𝒙 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆, 𝒔𝒄𝒉𝒐𝒐𝒍 𝒍𝒊𝒇𝒆