چپتر هشتم 《 دستهای آفتابی》

339 64 12
                                    

صبح روز بعد با آرامش وصف نشدنی ای برای هری پاتر و دریکو ملفوی شروع شد . احساس آسایش خیال از برملا شدن رازی که مثل یک بار بزرگ روی دوششون سنگینی میکرد این آرامش رو به همراه آورده بود . اگرچه طولی نکشید که حس خوبشون با دیدن چهره های عبوس پشت میز صبحانه خراب شد . هری ، هرماینی و رون و البته جینی برای کمتر روبه رو شدن با هم گروهی هاشون دیر تر از خوابگاه بیرون اومده بودند اما بیشتر از این نمیشد موش و گربه بازی در آورد .

نگاه هری از تک تک چهره هاشون گذر کرد و روی جایی که معمولا مینشستند و حالا با جوهر چسبنده* نوشته شده بود " خائن ها " ثابت موند .

*( جوهر چسبنده : نوعی جوهر جادویی به رنگ قوه ای تیره که قابلیت جذب به هر سطحی را دارد که به آن برخورد می کند . به محض برخورد تمام جوهر با حفظ شکلی که به وسیله ی آن ترسیم شده به سطح جدید می چسبد . این جوهر به همراه محلول پاک کننده ی ویژه ی آن در مغازه ی برادران ویزلی موجود میباشد.)

رون : " باور کن هیچ کس به اندازه ی گریفندوری ها توی جو دادن و شلوغ انداختن استعداد نداره . قیافشونو نگاه کن...خیلی مسخرست، اگه کسی بخواد از دست ملفوی عصبانی باشه ما سه نفر بیشتر از بقیه حقشو داریم اون وقت اینا دارن جلز و ولز میزنن "

هری لبش رو با ناراحتی گزید واینبار به نیمکت اسلیترین نگاه کرد : " بیاین بچه ها ... مثل اینکه اون طرف جا زیاده "

هرماینی : " هری !! میخوای بزاری از جای خودمون بیرونمون کنن ؟؟ "

هری : " نه فقط احساس میکنم اون طرف راحت تریم. نگاه کن اتفاقا دریکو هم تنها نشسته "

مقابل چشم های حیرت زده ی جادو آموز ها ی هر 4 گروه، به سمت نیکمت اسلایترین رفتند و شروع به نشستن پشت میز نزدیک ملفوی کردند .

هری به شوخی با لحن جدی ای : " آقای ملفوی چه تصادف جالبی . ما هم امروز تصمیم داشتیم این طرف سالن بشینیم " چشمکی زد و سعی کرد شرایط ناجور موجود رو کمی تقلیل بده .

دریکو در حالی که به اون چهار نفر نگاه میکرد که یکی یکی دور تا دورش مینشتند رو به هری کرد : " چرا اینکارو میکنی ؟ اینجوری مشکلت باهاشون بدتر میشه. دیگه هیچ وقت نمیتونی رابطت رو با اونا درست کنی مخصوصا گریفندوری ها . ( با اخم به غذاش خیره شد ) کل این قضیه فکر خوبی نبود "

هری تمام تلاشش رو کرد که لحنش مصمم و قاطع باشه، مشابه همون لحنی که هرماینی اغلب برای قانع کردن اون در همچین موقعیت هایی استفاده میکرد : " اون کسی که باید برای رفتارش شرمنده باشه ما نیستیم که بخوایم دنبال جبران کردن باشیم پس اصلا نگرانش نباش. ضمنا خیالت راحت، یک درصدم فکر نکن از این وضعیت ناراضی و پشیمونم.( ناراضی بود... ولی پشیمون نه ) مگه نه بچه ها ؟ "

جینی درست کنار هری و روبروی دریکو نشست و با بیخیالی نگاهی به اطراف انداخت : " به نظرم از میز گریفندور تمیز تر و نو تره ، خوبه "

A Broken Symphony {Drarry}Where stories live. Discover now