a bad morning after sex:)

150 34 14
                                    

کمی لای چشم های کشیده و پف دارش رو باز کرد. نور خورشید به صورت کشیده و زیباش میدرخشید.

با تکون دادن دستش توی تخت، دنبال پسر بزرگتر گشت، با پیدا نکردنش همراه ترس و تعجب بلند شد اما با حس درد شدیدی توی پایین تنش آخ بلندی گفت.

بعد از گذشت چند ثانیه به درد عادت کرد.

با یاد آوری رها شدن از طرف کسی که دوسش داشت بغض کرد و چشماش از اشک پر شد. 

خاطرات شب گذشته رو توی ذهنش مرور کرد. 

بعد از قرار رمانتیکی توی رستوران، قدم زدن کنار رودخونه به خونه اش اومده بودن. 

همه جای خونه با شمع های قرمز و گلبرگهای رز پر شده بود. 
پسر هوسوک رو روی تخت خوابونده بود و با بوسه های عاشقانش لباس هاش رو دراورده بود.

به تن عریانش خیره شده بود و برای بار هزارم زیباییش رو پرستش کرده بود.

بعد از زمزمه های عاشقانه و رویایی باهم یکی شده، و رمانتیک ترین سکس عمرشون رو تجربه کرده بودن.
اما زمانی که خسته و با بدنای خیس توی آغوش هم خوابیده بودن و باهم حرف میزدن، متوجه بغض توی صدای پسر شده بود.

پسر بزرگتر از درخواست بخشیده شدن کرده بود، اما هوسوک اون رو جدی نگرفته بود.

از روی تخت بلند شد تا جاهای دیگه خونه رو هم بگرده اما برگه‌ی کوچیکی که روی میز قرار داشت توجهش رو جلب کرد.

《هوسوک عزیزم، دلبر رویاییم. میدونم که الان قطعا خیلی ناراحت و شکه‌ای چون زمان بیدار شدنت من رو کنار خودت ندیدی. میدونم که الان داری با تپش قلب این نامه رو میخونی.

متاسفام که قراره قلب کوچیک و مهربونت رو ناراحت کنم.
متاسفم فرشته‌ی قشنگم، متاسفم که تورو رها کردم اما من با موندنم توی زندگیت مانع پیشرفتت میشدم...

تو وارس خانوادت هستی و پدر و مادرت میخوان تا تو با یک دختر شایسته ازدواج کنی و بچه هایی از خون خودت بدنیا بیاری و من با موندم همه اینهارو برات غیرممکن میکنم، باعث خراب شدن رابطت با خانوادت میشم.

ازت میخوام که من رو فراموش کنی و خانواده‌ی بزرگ خودت رو تشکیل بدی.

تو دیگه به من تعلق نداری ولی تمام قلب من برای توئه
هیچوقت فراموشت نمیکنم و تا ابد عاشقت میمونم همه کسم
مین یونگی♡》

با فشار دادن تیغ توی دستش قطره‌ای اشک از چشمش روی گونه‌اش جاری شد، لبخندی به زیبایی خورشید توی آسمون روی لب‌هایش نشست

+منم هیچوقت فراموشت نمیکنم مرد من.

و دقایقی بعد تن بی‌جون و خونیش بود که روی مبل قهوه‌ای خونه افتاده بود.

پایان:)

a bad morning after sex:) 《SOPE》 Where stories live. Discover now