میخواستم بذارم وقتی ویو به 1000 رسید بذارمش ولی دیگه حوصلم نشد صبر کنم و زودتر گذاشتم(الان حدود 980 ایناس) چون دختر خوبی بودم
ووت و کامنت یادتون نره سوییتی ها🧡درس این هست که "همیشه به دستورات فرمانده خود گوش بدین"، ولی کوک همچنین اشاره می کنه که ته تمام وضعیت پیچیده اونها رو درک نکرده ، چرا اونها از هم جدا شدن و چرا اونو ترک کرده :(
(
آره جون عمت پسرم😂نفس مصنوعی.. باشه باشه ماهم باور کردیم.. خوشم میاد خود تهیونگم باورش نشده تنفس مصنوعی بوده:)))) )
چرا که نه؟ (اینجا خود نویسنده داره کف و خون بالا میاره😂)
این قسمت زیباتر و سکسی تره، اما در واقع هنوز هم عصبانی ه و عصبانی تر خواهد بود، پس هنوز امید زیادی نداشته باشید! این به طور کلی در مورد چگونگی مبارزه کوک با خودش و تلاش برای مقاومت در برابر تهیونگه اما شکست می خوره.
اینجا نویسنده یسری توضیحات میده راجب اینکه کسیدن این پارتا خیلی دقیق و سخت بوده و از اینجور حرفا که بنظرم دیگه ترجمه نمیخواد:)
____________________________
ووت و کامنت یادتون نره🧡🤍
بچه ها من میخواستم زودتر آپ کنم تا سریع تر برسیم به جایی که خود نویسنده هست، ولی متاسفانه این چند هفته انقدر سرم شلوغه که خدا میدونه. با این حال دارم تمام تلاشم رو میکنم که حداقل 2 روز یبار آپ کنم، چون 3 4 پارت دیگه بیشتر نمونده تا برسیم به نویسنده.
و اینکه اگر حرف زدنای خودم وسط پارت باعث میشه اذیت بشید بگید که سکوتو رعایت کنم😂🙂مرسی.
بوس به پس کله هاتون💚🌝
دلتورا🙆🏻♀️
YOU ARE READING
my only one (همه کسم)
Romanceاین داستان رو احتمالا اکثرتون توی اینستاگرام یا جاهای مختلف به زبان اصلی و یا حالا ترجمه فارسی دیدینش، ولی از اونجایی که خودم خیلی دوسش دارم گفتم با ترجمه خودم براتون بذارم. فرقشم اینه که، هر بار که نویسنده اصلی فیکشن رو بذاره به سرعت ترجمش میکنم و...