Chapter 3

335 90 11
                                    

Jeongin POV:

بابا تا دم در مدرسه رسوندم و بهم یه مقدار پول داد.

یوگشی ته تغاری...

رفتم سر کلاس با بچه ها دست دادم و رو صندلیم نشستم.

بعد از یکم حرف زدن و شوخی خرکی با دوستام، آدامس بی مزمو تو سطل آشغال انداختم.

میتونستم اون آدامس کوفتیو رو صندلی یه دانش آموز بی دست و پا بچسبونم اما خب...الان کلاس هوانگه...و یکم فعالیتام محدود میشه.

هوف...چرا نمیاد پس؟؟؟

پاهامو رو میز گذاشته بودم و لم داده بودم که سونگیون درو مثل وحشیا باز کرد و وارد کلاس شد.

جونگین:هوششششَه

سونگیون:خانوما اقایون امروز معلم نداریم... بریزین تو هم.

بله؟؟؟ یعنی چی معلم نداریم؟ مگه من مسخره ی اینام؟ پس من بیخود مثل بچه آدم اینجا نشستم؟

از جا بلند شدم و سونگیون رو کنار زدم.
_گمشو بینم...مگه شهر هرته

مستقیم به سمت کلاس سونگمین رفتم و به پسری که دم در بود گفتم:
_هی ببخشید...لی سونگمینو صداش میکنی بیاد؟

یه لبخند گشاد زد و دستشو رو سرم کشید.
_آیگو چه کوچولوی کیوتی باشه الان صداش میکنم.

دستشو کنار زدم و اخم کردم.
حال بهم زنا.

یهو صداشونو از تو کلاس شنیدم و...راستش مشت هامو آماده کرده بودم تا دهنشونو سرویس کنم.

_سونگمییین...بیا یه روباه کوچولو دم در کارت داره.

+وای من از اینجا میتونم ببینمش خیلی نازه

×سونگمین اون پسر عسلی کیه؟

بعد از چند لحظه سونگمین اومد و پوزخندی زد:
_لی عزرائیل هستم ، به قبرستونت خوش اومدی کیوتی فاکس!

جونگین:فقط یه بار دیگه کسی کوچولو یا هر مزخرف دیگه ای صدام کنه یه کاری با فلفل کوچولوش میکنم که پسر بودن براش بشه خاطره.

سونگمین:خب حالا زودباش بگو اینجا چی میخوای. دوست ندارم کسی منو با تو ببینه.

جونگین:مطمئن باش حس منم همینه...تو فقط یه وسیله ای.

بعد رفتم سر اصل مطلب.

جونگین:معلممون امروز نیومده. از اونجایی که یه خرخون بدبختی و معلما مثل زنبور دور و بر گل سر سبد کلاسشون میچرخن پس مطمئنا میتونی آدرس خونشو برام پیدا کنی.

سونگمین: و در عوض؟

جونگین:اوممم...دیلدوی فلیکس! بهت میدمش و تو ام میتونی از فلیکس بخاطرش باج بگیری

سونگمین: خودم فیلم جق زدنشو دارم به دیلدوش نیازی نیست. هر لحظه میتونم کاری کنم تو پورن هاب دبیو کنه!

Lee family (Skz)Where stories live. Discover now