× "کار ضبط تموم شده، برای امشب دیگه فیلمبرداری نداریم میتونین راحت باشین پسرا."
جونمیون اعلام کرد و با برداشتن لیوان شراب خوری که البته محتواش چای گیاهی بود سمت مبل رفت.
بلافاصله قیافهی سرحال سهون آویزون شد و بغ کرده خودش رو روی مبل انداخت، دراز کشید و سرش رو روی پای جونمیون گذاشت.
_ "سوهویا جونگین باهام قهره."
×" میدونم.. "
_" میشه پا در میونی کنی؟"
جونمیون براش پشت چشم نازک کرد.
×" البته که نه، برم چی بگم سهون."
لبهاش بدون کنترل آویزون شدن و یه نالهی درمونده از بینشون فرار کرد.
×" چرا اینجا دراز کشیدی سهون؟"
بعد از چند دقیقه جونمیون پرسید و سهون چند لحظه از پایین نگاش کرد و درآخر تسلیم چشم غره هاش شد و جاش بلند شد.
_" هیچوقت تو هیچی کمکم نمیکنی... اصلا دوستم نداری... از خداته من هی تو دردسر بیفتم که لذت ببری... بدجنس..."
اینا جمله هایی بودن که وقتی سهون داشت ازش دور میشد به گوشش رسیدن و جونمیون رو به خنده انداختن. سهون همیشه در حال غر زدن به هیونگاش بود چون انقدر لوسش کرده بودن که انتظار هیچ نه شنیدنی رو نداشت.
به هر حال اگه پا در میونی هم میکرد فایده ای نداشت، جونگین اونقدر یه دنده و لحباز بود که هیچ وقت حاضر نبود با میانجی گری بقیه سهون رو ببخشه. هر چند اینبار مسئله اونقدر بزرگ نبود اما به اندازه کافی به جونگین فضا برای چزوندن سهون رو میداد.
سهون همچنان داشت غرغر میکرد وقتی در اتاق رو پشت سرش بست، سمت وسایلش رفت و مسواک و خمیر دندونش رو برداشت. دندوناش رو خوب مسواک کرد و دهنش رو شست، بعد دستش رو گرفت جلوی دهنش و چندبار ها کرد تا مطمئن بشه نفس هاش بوی خوبی دارن. تصمیم گرفت یکم از ادکلن خنک و ملایمش به گردن و زیربغلش بزنه و بعد از اینکه مطمئن شد برای نزدیک شدن به جونگین آمادس از اتاق و حتی ویلا بیرون رفت. با دیدن جونگین که توی استخر داشت شنا میکرد یه پوف حرصی کشید. بیخود چندتا پاف از ادکلنش رو هدر داده بود چون فکر میکرد جونگین رو صندلی نشسته و میتونه بپره از پشت بغلش کنه.
تیشرتشو درآورد و یه نگاه به جونگین انداخت. اون پسر برنزهی بیحیا داشت لخت با یه شورت شنا میکرد و حتی شلوارکش رو درآورده بود.
نگاهی به اطراف انداخت، عوامل پشت صحنه ویلا رو ترک کرده بودن پس اونم میتونست لخت بره تو استخر.
شلوارکش رو درآورده و بی صدا وارد آب شد. نالهی بی صدایی از گرمای آب کرد. ۰جونگین پشت بهش اونطرف استخر دستهاش رو روی لبهش گذاشته بود و به منظرهی دریای روبروش خیره شده بود هرچند که شب بود و چیز زیادی برای دیدن وجود نداشت.
جونگین انگار حسابی حواسش پرت جایی بود چون متوجه حرکت آب و صدای شنا کردن سهون نشد و فقط وقتی دستهایی دور کمرش حلقه شدن با ترس تو جاش پرید و سریع سرش رو برگردوند.
چشم هاش شوکه و ترسیده بودن ولی با دیدن سهون با یه خیال راحت فقط بهش چشم غره رفت و دوباره به جلوش خیره شد.
+" ازم فاصله بگیر."
سهون محکمتر بغلش کرد و از پشت بهش چسبید و یه بوسه روی شونهش گذاشت.
_"درخواستای غیرممکن نکن عزیز دل سهون."
جونگین با حرص خودش رو تکون داد و سعی کرد سهون رو هل بده عقب اما پسر پشتش انگار مثل بختک بهش چسبیده بود.
_"یااا باورم نمیشه به خاطر یه ظرف شستن باهام قهر کردی"
جونگین برزخی ترین نگاه ممکن رو تحویلش داد و سهون رسماً لرزیدن پاهاش رو حس کرد.
+"سه فاکینگ روز پشت سرهم ظرف شستم و تو حتی پاتو تو آشپزخونه نذاشتی، اسم خودتو گذاشتی دوست پسر؟... میگم ولم کن.."
دوباره یه تقلای بی فایده کرد و نفسش رو حرصی از پره های گشاد شدهی بینیش داد بیرون.
_" جونگینم من اصلاً مشکلی ندارم که تو عصبانیتتو سرم خالی کنی ولی یکم منطقی فکر کن... مگه من مجبورت کردم ظرف بشوری؟ هربار سنگ کاغذ قیچی کردیم یا یه بازی کردیم و تو باختی... اینکه دیگه دست من نبود. "
ظاهراً قرار بود جونگین نگاه قاتل وارانشو ادامه بده چون سهون دوباره با اون چشم غره ترسناکش یه لرز خفیف رفت.
+" این قیافهی مظلومانت شاید جونمیون رو فریب بده ولی من گولتو نمیخورم... چرا وقتی گفتن دوباره بازی کنین و هرکی باخت بیاد کمک من که باهم ظرف بشوریم، خودتو به آب و آتيش زدی و نذاشتی؟ "
سهون با شرمندگی یه بوسهی صدادار دیگه رو گردنش زد و چونهش رو تکیه داد به شونهی جونگین.
_" فقط خواستم به برنامه هیجان بدم عزیزم، قصدم اذیت کردن تو نبود."
انگشتهای جونگین جوری از حرص به لبهی استخر فشار میاوردن که بند اولشون کاملاً سفید شده بود.
+" متونستی وقتی فیلم نمیگیرن بیای کمکم... بیخیال سهون، دیگه بهم ثابت شده خیلی ذاتت خرابه."
YOU ARE READING
○ نردبان اکسو با سکای ○
Short Storyاین اصلاً تقصیر سهون نبود که جونگین بدشانس بود... اماً جونگین تصمیم گرفت اگه یک نفر این وسط هست که باید بخاطر بدبیاری اون تنبیه بشه اوه سهونه... دوست پسر بد ذاتش که از خداش بود جونگین تو هر بازی ای ببازه و تنبیه بشه. Exo Ladder With Sekai سکای ...