Maladaptive Daydreaming
بچه ها لویی به این اختلال مبتلاست
اول یه متن میزارم دربارهی این اختلال بعد توضیح میدم
این متن یک مقاله ایرانیه:
رویا پردازی ناسازگار (یا خیالبافی ناهنجار) و یا به زبان انگلیسی Maladaptive Daydreaming، به گونه ای از رویا پردازی گفته می شود که شخص به صورت افراطی آن را انجام می دهد و عموما تا چند دقیقه ی اول، خود به طور کامل متوجه انجام این کار نیست. علاوه بر این، در رویا پردازی ناسازگار، شخص دقیقه ها و گاهی ساعت ها از کار خود دست کشیده و به رویا پردازی و ساخت سناریوهای مختلف در ذهن خود می پردازد.کتاب خواندن، تماشای فیلم، یا سر رفتن حوصله می توانند عوامل شروع کننده این گونه رویا پردازی باشند. به این شکل که شخص در حین خواندن کتاب، ایده ای به ذهنش می رسد که ناگهان غرق در تفکر درباره ی آن می شود. دقایقی بعد، خود را در حال ساختن داستان ها و سناریوها و همچنین در حال صحبت درباره آن موضوع می بیند. گاهی از موضوع اولیه نیز رد شده و به موضوعات دیگر می رسد.
گفته می شود که این گونه رویا پردازان، معمولا به صورت ناخودآگاه، برای فرار از واقعیات زندگی و یا پنهان کردن ضعف خود در بخشی از زندگی اقدام به این گونه رویا پردازی می کنند. برخی پزشکان نیز از این رویا پردازی افراطی، برای افرادی که دچار افسردگی یا اضطراب اجتماعی هستند، استقبال می کنند.این رویاپردازی معمولا از کودکی و به دلیل تنهایی کودک و عدم وجود دوستان زیاد در زندگی او، شروع می شود و عموما پس از ورود به مدرسه و یافتن دوستان جدید، کودک از خیالبافی ناهنجار دست می کشد (یا حداقل آن را کمتر انجام می دهد). اما در صورتی که کودک در مدرسه نتواند ارتباط اجتماعی کامل و درستی برقرار کند، به انجام آن ادامه خواهد داد. به مرور زمان، این رفتار، به نوعی عادت تبدیل شده و ممکن است در دوران بزرگسالی نیز همراه شخص باشد.
کسانی که عمل رویا پردازی ناسازگار (یا خیالبافی ناهنجار) را انجام می دهند، عموما به صورت وسواسی به جزئیات سناریوها و اشخاص ساخته شده در ذهن خود اهمیت داده، آنها را تا جای ممکن شبیه به واقعیت می سازند و گاهی چندین بار خصوصیات آنها را مرور می کنند. این خصوصیات به قدری دقیق و کامل هستند، که از آنها می توان الگوی ساخت رمان یا نوشتن داستان هایی کامل را دریافت کرد.
این گونه رویا پردازی، جز دسته ی بیماری ها و مشکلات روحی یا روانی نبوده و علاوه بر این، اکثر پزشکان و روانشناسان از وجود آن بی خبرند.
به هنگام رویا پردازی ناسازگار (یا خیالبافی ناهنجار) … یا Maladaptive Daydreaming، کار های تکرار شونده، مثل راه رفتن سریع در اتاق و حرکات دست رایج ترین عوامل ظاهری هستند.
علاوه بر این ها، حالت های مختلف ابراز احساسات از طریق چهره نیز رایج هستند. مثل گریه، خنده، لبخند، لب خوانی و یا حتی صحبت کردن با صدای بلند.
کسانی که دچار خیالبافی ناهنجار هستند، کاملا از تفاوت خیالات خود و واقعیت دنیا آگاه بوده و هیچ گاه این دو را در حافظه خود با یکدیگر اشتباه نمی گیرند. به طوری که حتی اگر اتفاقی در واقعیت افتاده باشد و بعدا درباره آن داستانی در ذهن خود ساخته باشند، قادر خواهند بود که نسخه واقعی و نسخه ساختگی خود را از هم تشخیص داده و با یکدیگر ترکیب (یا به قول خودمان “قاطی”) نکنند.
معمولا بزرگترین مشکل این اشخاص به خواب رفتن است. چراکه گاهی اوقات، به هنگام خواب، ساعت ها به تصور کردن و رویا پردازی درباره ی موضوعات مختلف می پردازند (به صورت ناخودآگاه). این گونه رویا پردازان، عموما از دسته افرادی هستند که کارهای خود را به تعویق می اندازند.*
من تغریبا خودم الان سه ساله این اختلال رو دارم ( شابد هم بیشتر ) شاید نشه خیلی گفت اختلال ولی چون شرایط زندگی رو سخت می کنه به نظرم کلمه اختلال براش مناسبه
درواقع کل داستان از این اختلال شروع می شه
توی داستان من از تجربیات و مشکلات خودم استفاده کردم و بزارید تا این حد بگم که این اختلال شاید خیلی فهم و درک اش سخت باشه
یه چیزی ما بین رویا پردازی اسکیزوفرنی شیزوفرنی
و می تونم بگم کاملا شما رو از دنیای واقعی دور می کنه برای مثال
باعث خواب خیلی زیاد می شه
راه رفتن های چند ساعته درحالی که نمی تونی متوقف اش کنی
از بین رفتن تمرکز ، حافظه .......
ک باعث می شه شما از دنیای واقعی کاملا به بیرون پرتاب بشین
به صورتی که خونه و خانواده تون دیگه حس آشنایی نداره حس خونه بودن نداره و با دنیای خودتون غریبه میشین
باعث از بین رفتن انگیزه می شه و افسردگی رو بهتون قالب می کنه
همیشه خسته هستین ، همش می خوابید ، پرخاشگر می شین ، کنترل دنیای خودتون رو از دست میدین ، شادی و شاد بودن رو خیلی کم حس می کنید و بزارید اینطوری بهتون بگم شما کاملا با دنیای خودتون خداحافظی می کنین
شاید بگین عععع پس منم این اختلال رو دارم چون خیلی تو رویا زندگی می کنم
خب باید بگم نه اون اسمش رویا پردازی بیش از حدهتقریبا بعد مدت زمان زیادی تحقیق کردن متوجه شدم که آدمایی که مبتلا نیستن نمی تونن اصلا متوجه بشن این پیچیده گی ذهنی چیه
برای همین شروع به نوشتن گرین بوی کردم
تازه می تونم بگم با اینکه خودم دارم اینو می نویسم باز هم نمی تونم کل این اختلال رو به تصویر بکشم
پس اگر دیر آپ کردم بدونین دلیلی اش پیچیده بود احساسات لوییِ 🥺
و در آخر امیدوارم هیچ کس به هیچ وقت دچار این مشکل نشه ۰
بوز بایی 😘💙💚
YOU ARE READING
some green boy [l.s]
Fanfictionفکر کن هر روز نامه بنویسی برای معشوقی که وجود نداره اما از ۱۵ سالگی بهش بیمار شدی حس می کنی هیچ وقت پیداش نمی کنی و اون فقط توی رویاهاتِ چون احساس می کنی به اندازه کافی خوب نیستی چی می شه اگر اون فرشته پیدا بشه کی می میدونه شاید اون روز زنده نباشیم